ساقی چه بود باده و زین آب چه خیزد من تشنه ی عشقم ز می ناب چه خیزد گل دیده نیفروزد و مه دل نرباید مقصود تویی از گل و مهتاب چه خیزد خنجر مکش از دور که من صید هلاکم نزدیکتر از این غضب و تاب چه خیزد در هم مکش ابرو ز تمنای دل من جز حاجت درویش ز محراب چه خیزد چون تیر تو خوردیم چرا تیغ کشد غیر تسلیم چو شد صید ز قصاب چه خیزد در خواب شد آنشوخ بشکلی که مرا کشت تا باز چه بنماید و زین خواب چه خیزد اشک تو نیار گل مقصود فغانی پیداست کزین قطره ی خوناب چه خیزد بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۳۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96684