افغان که دل به هیچ مقامم نمی کشد کس جرعه یی شراب ز جامم نمی کشد آزرده ام چنانکه به گلگشت کوی تو دل هم به اختیار تمامم نمی کشد دست من و میان تو زین نازکان شهر چابکتر از تو کس چو بدامم نمی کشد بیگانه ام ز نقل و شرابی که بی تو است اندیشه ی حلال و حرامم نمی کشد دل می برد فرشته و ره می زند پری رغبت به سوی هیچکدامم نمی کشد امروز هم به وعده مرو آفتاب من کاین داغ جانگداز بشامم نمی کشد این عزتم تمام که در سال و مه کسی بار دعا و ننگ سلامم نمی کشد جز عشق خانه سوز فغانی دگر نماند همصحبتی که ننگ ز نامم نمی کشد بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۳۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96687