آنچه من می کشم از عشق تو مجنون نکشید وانچه من دیدم ازین واقعه فرهاد ندید آه ازان رمز و اشارت که میان من و تو رفت صد گونه سخن بیمدد گفت و شنید غنچه ی عیش من از گلشن جنت نشکفت بر دلم از چمن وصل نسیمی نوزید دیدنش می برد از آینه ی دیده غبار این خط سبز که از صفحه ی روی تو دمید مستی و تشنگی جرعه کشان کرد فزون از لب لعل تو آن قطره که در باده چکید دل که بو از شکن طره مشکین تو برد یافت سر رشته ی امید و بمقصود رسید شهد نوشین ترا مژده که از زهر فراق شد فغانی بتمنای وصال تو شهید بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۶۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96717