تا دیده با رخ تو مقابل نمی شود کام دل از جمال تتو حاصل نمی شود هر دل بجعد سلسله مویی قرار یافت دیوانه ی منست که عاقل نمی شود دست تهی اگر همه تعویذ دوستیست در گردن مراد حمایل نمی شود غافل مشو ز حال اسیری که یکنفس از جلوه ی خیال تو غافل نمی شود دل شد اسیر جلوه ی مردم فریب تو کارش بسحر جادوی بابل نمی شود خون قتیل عشق فغانی به هیچ رو فردا وبال دامن قاتل نمی شود بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۷۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96726