بگذشت از غرور و عتابش کسی ندید پوشیده شد چنانکه نقابش کسی ندید منظور هیچ مست نشد نرگس و گلش هرگز میان بزم شرابش کسی ندید آب حیات بود و لبی تر نشد ازو گل داشت سالها و گلابش کسی ندید بیرون نرفت و خلق جهانند عاشقش عالم گرفت و پا برکابش کسی ندید هر شب در آرزوی وصالش که کیمیاست خفتند صد هزار و بخوابش کسی ندید یا رب چگونه داشت چو گل، تازه عالمی آن چشمه ی حیات که آبش کسی ندید آهی نهان کشید فغانی و جان سپرد رفت آنچنان که هیچ عذابش کسی ندید بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96730