دلم که همره آن مه چو ابر چست شود گذار تا برود آن قدر که سست شود ندیده دامن پاک تو مهر و ماه هنوز درست باد کتانی که خانه شست شود قلم دریغ مدار از سفینه ی عاشق که این سفینه باصلاح تو درست شود نبات تازه ی تو می برد ز دیده گلاب تبارک الله ازان موسمی که رست شود من اولت چو بدیدم بغم نهادم دل که حکم خیر و شر هر کس از نخست شود دلم بخدمت نخل قدت برآمد زار که نازکست نهالی که تازه رست شود دلیر نیست فغانی هنوز در ره عشق مگر به خدمت اصحاب درد چست شود بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۹۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96746