خط گرد خال آن لب میگون زیاده تر دردم زیاد بود شد اکنون زیاده تر حسنت زیاده باد که هر روز می کنی خوبی زیاده شیوه ی موزون زیاده تر کردی چنان عتاب که در سینه کار کرد حسن عبارت از لب میگون زیاده تر عاشق چه غم خورد که عنان را ز دست داد سوزد دل قبیله ز مجنون زیاده تر از مجلس تو کشته برندم که ساخت دل شور درون خانه ز بیرون زیاده تر ظرفم مبین حقیر که گر ساقیم تویی خواهد شد این سفال ز جیحون زیاده تر خیزد هزار ذره ز هر گام توسنت هر ذره یی ز ملک فریدون زیاده تر یک روز صرف مجلس میخواره ی منست هستی هر حریف ز قارون زیاده تر عمرم وبال گشت فغانی که دیده است آب حیات را الم از خون زیاده تر بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۱۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96767