مست آمدی کرشمه کنان در قبای ناز زینگونه نازنین که تویی هست جای ناز بخرام و ناز کن که خدا در ریاض حسن آراست سرو قد ترا از برای ناز هر جا که هست، غمزه و نازست کار تو دل مبتلای غمزه و جانم فدای ناز یکدم که دست داد ملاقات وصل تو شد فوت فرصتم همه در ماجرای ناز جور و جفای غمزه و ناز تو می کشم افغان ز جور غمزه و آه از جفای ناز هر ذره ام فریفته ی ناز پیشه ییست کافر مباد پیش بتان مبتلای ناز از بهر اضطراب فغانی بیقرار پیوسته باد بر سر سروت هوای ناز بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۳۲۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96778