رخ برفروز و خون دلم را روانه ساز آتش بخرمنم زن و مستی بهانه ساز این قطره ها که در جگرم تازه شد گره از عشق، خوشه خوشه کن و دانه دانه ساز هر تیر غمزه یی که ز مژگان روان کنی اول دل شکسته ی ما را نشانه ساز بس نازکست توسنت ای نازنین سوار از رشته های جان منش تازیانه ساز جانها گره ز غیرت شمشاد کرد دل مشاطه را که گفت کزین چوب شانه ساز شاید که پرتوی دهد ای مطرب صبوح سوز دلم ترانه ی بزم شبانه ساز بیخوابیم بکشت خدا را فسانه یی زان چشم جاودانه و لعل فسانه ساز تا سیل غم بخانه ی ما رو نیاورد ایدل در آب و خاک خرابات خانه ساز از آه آتشین فغانی درین چمن گل خانه سوز آمد و بلبل ترانه ساز بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۲۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96779