عاشقانرا نه گل و باغ و بهارست غرض همه سهلست همین صحبت یارست غرض غرض آنست که فارغ شوم از کار جهان ورنه در گوشه ی میخانه چکارست غرض جان من بیجهت این تندی و بدخویی چیست گر نه آزار دل عاشق زارست غرض آفت دیده ی مردم ز غبارست ولی دیده را از سر کوی تو غبارست غرض هوس دیدن گل نیست فغانی ما را زین چمن جلوه ی آن لاله غدارست غرض بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۵۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96812