چند گردیم درین دیر کهن پیر شدیم آنقدر بیهده گشتیم که دلگیر شدیم کس ندیدیم که تلخی نشنیدیم ازو گرچه با پیر و جوان چون شکر و شیر شدیم هر کجا دیده ی امید گشودیم بصدق بیشتر از همه آنجا هدف تیر شدیم تا کی از همدمی خلق توان دید جفا بگسلیم از همه پیوند نه زنجیر شدیم اثرش آتش دل بود و ثمر قطره ی اشک آنکه عمری ز پی لعبت کشمیر شدیم این چه دامست و چه صیاد که با شیردلان بهوا داری آن سلسله نخجیر شدیم راه اگر راست فغانی و اگر نقش خطاست همچنان بر اثر خامه ی تقدیر شدیم بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۷۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96832