هر زمان با خود خیال آن رخ گلگون کنم آرزوی دیدن رویت بدل افزون کنم چون خیال صورت خوب تو آرم در نظر از تحیر آفرین بر خامه ی بیچون کنم سر ز طاعت بر ندارم گر بعمر خود دمی سجده یی در سایه آن قامت موزون کنم من که دارم صد نوا از ناله ی شبگیر خود گوش کی بر ارغنون بزم افلاطون کنم گر مرا صد غم بود در دل، چو بینم روی تو برکشم آهی و غمها را ز دل بیرون کنم در سخن هر دم چو شمعم سوز دل روشن نشد در نمیگیرد چراغم تا بکی افسون کنم کاش پرسد غنچه ی لعل تو از من نکته یی تا بتقریب سخن شرح دل پر خون کنم خواب شد بر دیده ی شب زنده دار من حرام بسکه شبها ناله از بی مهری گردون کنم بیت احزان فغانی کی شود بزم طرب چند در هر گوشه فریاد از دل محزون کنم بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۳۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96884