بته رسید قدح ساقیا شراب رسان اگر حریف منی آب را به آب رسان بحق جام جم و آب خضر ای ساقی که جرعه یی بمن تشنه ی خراب رسان چه حاجتست بشمع و چراغ چون می هست برون خرام و صراحی بماهتاب رسان چو ذره از سر این خاکدان دون برخیز کلاه گوشه ی عزت به آفتاب رسان ثواب کعبه نبخشند بی مشقت راه بیا و دست بر این حلقه ی رکاب رسان بتاب دامن و از لطف قطره های عرق شکست و ریخت بکار گل و گلاب رسان جناب پیر مغان قبله ی قبول دعاست رخ نیاز فغانی به آن جناب رسان بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۷۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96926