چشم من از نظاره ی آن زلف مشگبو چون نافه ی تریست که خون می چکد از او یک قطره خون سوخته ی خال گلرخیست هر غنچه ی بنفشه که بینم بطرف جو خونابه یی که می کشم از تیغ عشق تو چون آب زندگی بگلو می رود فرو خواهم چو گل سفینه ی دلرا ورق ورق هر یک ورق به دست نگاری فرشته خو تو شاه بیت دفتر حسنی و معنیت خلق جمیل و خوی خوش و صورت نکو هر نازکی که بود نهان در نقاب حسن خالت نمود از شکن زلف مو بمو لب بسته یی فغانی و احباب مستمع طوطی تویی درین شکرستان سخن بگو بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۸۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96938