زهی شمع فلک در خرگه از تو همه جادو زبانان در چه از تو اگر اینست لب ای چشمه ی نوش شود خضر و مسیحا گمره از تو گدایان را ز خوان نعمت خویش تو روزی می دهی شیی الله از تو چه بازیها که کردی با حریفان تو از من غافل و من آگه از تو فروزان مهر رخسار تو از من رخ اقبال من همچون مه از تو سخن دانسته می گویی فغانی زبان نکته گیران کوته از تو بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۹۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96945