یاد داری که دلم را بجفا خون کردی مست بودی چه بجان من مجنون کردی بر سرم شب همه شب جنگ رقیبان تو بود در میان آمدی و عربده افزون کردی عاشق امروز بخون دل خود دست زند که هوای می لعل و لب میگون کردی شد جهان بر سر آن غمزه و غوغاست هنوز این همه فتنه بیک چشم زدن چون کردی در زبان داشت فغانی بتو صد گونه سخن دید آن شکل و زبان بست چه افسون کردی بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/97006