بگشای پرده از گل رخسار اندکی آبی نما بتشنه ی دیدار اندکی بسیار نازکی، مکن آزار بی دلان ای گل گذار همدمی خار اندکی رفتی بگشت باغ و من از در فغان کنان سر بر نکردی از سر دیوار اندکی هر چند درد دل بتو بسیار گفته ام نشنیده یی هنوز ز بسیار اندکی با آنکه دشمنی مکن اظهار دوستی گر با تو حال خود کند اظهار اندکی شبها منم ز درد تو تا روز و آه سرد ناکرده گرم دیده بیدار اندکی ای مرهم شکسته دلان التفات تو رحم آر بر فغانی افگار اندکی بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۷۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/97026