ز دل بگذر کرا پروای جانست حدیث دل حدیث کودکانست نشان دل چه می پرسی که از جان درین ره یاد کردن بیم جان است مرا وقتی دلی بودی و عمری که آن دل همچو دلبر بی نشانست چو با جانان و دلبر در شهودم دلم جانان و جانم دلستانست چنان در حیرتم، ز اسرار غیبش که گوئی آشکارم در نهانست چنان مستغرقم ز انفاس لطفش که گوئی آب ترکیبم روانست نفس در کشف این اسرار شرکست یقین در کوی این مذهب گمانست به او گر هیچت ایمانست خود را زره بر گیر و بنگر کو عیانست مرا وقتی که در خود نیست گردم ببین گر دیده ای داری که آنست عبارت را خبر زین ماجرا نیست امامی کافرست ار در میانست امامی هروی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/97243