ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای حسن تو جلوه می‌کند وین همه پرده بسته‌ای خاطر عام برده‌ای خون خواص خورده‌ای ما همه صید کرده‌ای خود ز کمند جسته‌ای از دگری چه حاصلم تا ز تو مهر بگسلم هم تو که خسته‌ای دلم مرهم ریش خسته‌ای گر به جراحت و الم دل بشکستیم چه غم می‌شنوم که دم به دم پیش دل شکسته‌ای سعدی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل ۴۹۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/9812