آنها که بی تو در دل و جان سقیم ماست از درد خود بپرس که یار قدیم ماست باغ بهشت بی سر کویت جهنم است دیدار حور بی تو عذاب الیم ماست گردن ز تیغ حکم تو پیچیدمی ولی ترک رضای دوست خطای عظیم ماست گفتم یکی ز حلقه به گوشان تُست دُر خندان شد و نمود که آری یتیم ماست قانع شدن به سرو خیالی ز قامتش کج بینیِ طبیعتِ نا مستقیم ماست خیالی بخارایی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99114