از مخزن دل دیده هر آن دُر که بر آورد چون مردمیی داشت روان در نظر آورد المنّة لله که صبا گرچه دلم برد بر بوی توام آمد و از جان خبر آورد کس نیست که آرد ز توام شربت دردی جز غصّه که خون دل و داغ جگر آورد نابرده هنوز از دل من بار فراقت بار دگر آمد غم و بار دگر آورد بر بوی تو هرجا که شدم رایحهٔ مشگ پی برد من شیفته را درد سر آورد از حال پریشان خیالی خبری برد ز آن طرّه پیامی که نسیم سحر آورد خیالی بخارایی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99194