باز از قدم گل چمن پیر جوان شد وز زلف سمن باد صبا مشگ فشان شد تا عرضه دهد پیش قدت بندگی خویش سر تا به قدم سوسن آزاده زبان شد تا زمزمهٔ مهر تو بشنید به صد شوق در رقص درآمد فلک و چرخ زنان شد آب از هوس نخل خرامان قدت باز شوریده صفت در قدم سرو روان شد در جان خیالی چو وطن ساخت غم عشق می خواست که ویران شود این خانه همان شد خیالی بخارایی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99209