تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد مهر رخ تو گوی لطافت زماه برد دل هرکجا که رفت به دعویِّ عشق تو با خویشتن نفیر و فغان را گواه برد از ما قرار و صبر و دل و دین مدار چشم کاین جمله چشم شوخ تو در یک نگاه برد این آب روی بس که سرشک ندامتم خواهد ز لوح چهره غبار گناه برد از گمرهی تمام خیالی گذشته بود بازش خیال نرگس مستت ز راه برد خیالی بخارایی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99218