عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد داغ سودای مرا فکر خطت افزون کرد دیده را از قبل اشک هر آن راز که بود به خیالت همه را دوش ز دل بیرون کرد حلقه یی از شکن سلسلهٔ موی تو بود زلف لیلی که به هر شیوه دلی مجنون کرد دل بشد در طلب وصل و نشد معلومم که چسان رفت در این راه و به آخر چون کرد چنگ در پردهٔ عشّاق زد و راست نشد عود سازی که در این دایره بی قانون کرد هیچ کس خرده بر اشعار خیالی نگرفت تا به وصف قد تو طبع خرد موزون کرد خیالی بخارایی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99292