مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواهد شد چو شمع این راز پنهانم تو را روشن نخواهد شد به سعی غمزه و ابرو مکن تاراج ملک دل که تدبیر چنین کاری به مکر و فن نخواهد شد کسی کاو همچو ابراهیم ننهد پای در دعوی به معنی آتش محنت بر او گلشن نخواهد شد به اول تا نخواهد شد ز خود بیرون دل ریشم حریم کعبهٔ کوی تواش مسکن نخواهد شد همان بهتر که در بازی خیالی سر به تیغ او که حکم قاطع است این دِین و از گردن نخواهد شد خیالی بخارایی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۳۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99328