اگر در بند سودا نیست با من زلف مشگینش شکست نقد قلب من چرا شد رسم و آیینش منش دیگر نمی گویم مکن چندین جفا آخر چو بهبودی نمی بینم ز دل کاو گفت چندینش منجّم تا رخ یار و سرشکم دید، در خاطر به وجه نیک روشن شد حدیث ماه و پروینش دلا فرهاد را زیبد ره و رسم وفاداری که سر رفت و نرفت از سر خیال شور شیرنیش خیالی طوطی طبعت همان رنگ سخن دارد که در آیینهٔ اول همی کردند تلقینش خیالی بخارایی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۷۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99363