دلا به دست هوس تار زلف یار مکش در او مپیچ و بلا را به اختیار مکش که فتنه یی ست به هر تاب طرّهٔ او را چو تاب فتنه نداری تو زینهار مکش ز سرکشیِ چو به قدّش نمی رسی ای به جای خویش نشین و به هرزه بار مکش بیار باده که جامت مدام می گوید که ساغری کش و دردسر خمار مکش خیال وصل خیالی بنه تمام از سر نمی رسد به تو این پایه انتظار مکش خیالی بخارایی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۷۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99368