تا خاک راه همت اهل صفا شدم در دیده ها عزیزتر از توتیا شدم من عندلیب گلشن قدسم ولی چه سود کز زلف تو مقیّد دام بلا شدم گرچه شدم ز کعبه به بتخانه باک نیست روی تو بود قبلهٔ من هرکجا شدم از دار و گیر رستهٔ بازار عاشقان سودم هیمن بس است که شهر آشنا شدم تا پرده بر گرفت ز مهرِ رخت صبا مانند ذره رقص کنان در هوا شدم تا در هوای قدّ توام جان و سر چو سرو بر باد رفت از همه آزاد تا شدم از سر نهاده ام هوس تاج سلطنت ز آن دم که بر درت چو خیالی گدا شدم خیالی بخارایی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۹۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99383