با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من هردم گل وفایش می روید از گِل من فردا که در حسابی آید حصول هرکس جز رنج و غصّه نبوَد از عشق حاصل من از سرّ غیب عمری جستم نشان و آخر در نقطهٔ دهانش حل گشت مشکل من گفتم که بر دل من چندین جفا مکن، گفت چندین مگوی آخر من دانم و دل من آن لحظه با خیالی مقصود رخ نماید کآیینهٔ جمالش باشد مقابل من خیالی بخارایی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۱۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99406