ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری کار من ساز اگر روی به کاری داری بارده در حرم وصل، تهی دستان را ما اگر هیچ نداریم توباری داری باتو دارند همه عهد و قراری لیکن تا از این جمله تو خود با که قراری داری خاک شد در ره تسلیم سرِ ما و هنوز بر دل از رهگذر ما توغباری داری ای خیالی ورق چهره به خون ساز نگار گر به خاطر هوس روی نگاری داری خیالی بخارایی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99442