ای که در عالم خوبی به لطافت علمی گلرخان برگ و گیاهند و تو باغ ارمی گر نه باغی ز چه معنی طرب انگیز و خوشی ورنه سروی ز چه رو سرکش و صاحب قدمی گرچه سرمایهٔ حسن مه نو بسیار است هیچ از او ابروی دلجوی تو را نیست کمی خیز و دیگر مکن ای گل به رخش دعوی حسن ورنه بنشین به همین داعیه چندانکه دمی ای خیالی به وجودش همه شیرین گویی چو دهانش سخن آغاز کند تو عدمی خیالی بخارایی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۵۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99443