در دل و دیده ام ای دلبر جانانه بیا پی تشریف تو پاکست مرا خانه بیا خلوتی کرده ام از غیر و می ومطرب هست عذر یکسونه و بی پرده و رندانه بیا گر رقیب است تو را مانع دیدار حبیب رو خرابش بکن از یکدوسه پیمانه بیا تا بکی صومعه و مسجد و سالوس وریا می صاف کش و مستانه بمیخانه بیا پرچم از عنبر تر بر سرمه زن از موی کله از سرنه و با تاج ملوکانه بیا همه شب گرد تو پروانه پرافشان در بزم شبی ای شمع پی پرستش پروانه بیا میدهد وسوسه عقل و خرد رنج و صداع رفع کن درد سر از باده و مستانه بیا چند خاموش نشینی تو چو صوفی غمناک بذله گو عیش کن ایشوخ و ظریفانه بیا گرچه آشفته ات ایدست خدا روسیه است تو ببالین وی از لطف کریمانه بیا تو شه مملکت حسنی و در کشور دل با سپاه و حشم و کوکب شاهانه بیا آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99555