وعده قتلم دهی پیوسته و دشوار نیست این بود مشگل که گفتارت بود کردار نیست عشق دل تسخیر کرد و رخت بیرون برد عقل منزل یار است اینجا خانه اغیار نیست هست در هر حلقه ی منظور عارف ذکر دوست عاشقان را فرقی اندر سبحه و زنار نیست بر نیارم خاستن تا نفخه صور از لحد گر بدانم در قیامت وعده دیدار نیست خرقه و دستار چبود دوست را در دست آر زانکه شرط بندگی در خرقه و دستار نیست سرخ رومی بینمت زاهد مگر دردی کشی زانکه این دارو بجز در خانه خمار نیست نافه مشک من آشفته شکنج زلف اوست کاین اثر در مشک چین و نافه تاتار نیست آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99615