اگر نه ذره ای از مهر روی معشوقست مقام عشق چرا بر فراز عیوقست بدشت عشق بهر گام پا نهی ایدل نیاز عاشق مسکین و ناز مشعوقست چه نقش کرده به پرچم دلا سپهبد عشق که سر بسرد و جهانش بزیر منجوقست بکوی باده فروشان بگو چه استغناست که کیمیا برایشان زماد محروقست بخاکساری و افتادگیست درویشی نشان فقر نه کشکول و خرقه و بوقست طراز نطق من آشفته از مدیح علیست عیان نشان ولایش مرا زمنطوقست مگر که دست بگیرد مرا در این غوغا علی که بنده خالق خدای مخلوقست آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۲۶۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99761