خوب باشد گر زخوبان سر زند کردار زشت احولی باشد که کس زشتی به بیند در بهشت گر تو در کعبه نباشی ای بدا حال حرم ور تو در بتخانه آئی ای خوشا وقت کنشت کوثر وغلمان جنت را نیاری در نظر گر بنوشی می زدست ساقی حورا سرشت قصه حوری وغلمان بهشتی تابکی گر بهشتی روی یاری باشدت بر طرف کشت در جهان زاهد نصیب ما بهشت نقد کرد آنکه بر طرف بناگوش بتان این خط نوشت خاک ما را گل کن ای معمار مستان از شراب تا زخاکم دست دو ران برنیاوره است خشت از چه دانی ساخت جم جام جهان بین ای حکیم از همان خشتی که بهر تجربت بر خم بهشت مو بمو آشفته را در حلقه زلف تو بست دست قدرت کز ازل این رشته صد تار رشت حال کون و مکان پیشش نمی ارزد جوی دانه حب علی هر کس بدشت دل نه کشت آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۲۸۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99782