گویند بهار است و جهان رشگ بهشت است اطراف چمن پر زبت حور سرشت است از عکس بهشتی بتکان ساحت گلزار اندر نظر باده کشان باغ بهشت است شیخ و حرم و بلبل و گل مؤبد و دانش ما را نه سر کعبه نه گلشن نه کنشت است ای هم نفسان باغ و گلستان بشما خوش زیرا که مرا کنج قفس دست نوشت است بر طارم کیوان بودم پای زرفعت هر چند بمیخانه سرم بر سر خشت است خشت در کریاس علی قبله هشتم کز بهر من آشفته بسی به زبهشت است آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۳۰۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99802