این زنده رود دیده زبس آب میدهد ناچار هر چه هست بسیلاب میدهد لنگر فکن بمیکده این یک دو روز عمر دوران چو کشتی تو بغرقاب میدهد دل دردمند عشق و شفاخانه لبت ما را دوا بشکر و عناب میدهد خاریم ما بگلشن ایام و باغبان ما را طفیل سنبل و گل آب میدهد دریای حسن موج زد اندر کنار یار نافش عیان نشانه زگرداب میدهد ترکی که گردم باده اغیار شد سرش کی گوش دل بصحبت احباب میدهد نازم بصیرفی خرابات کز کرم مس میستاند از تو زرناب میدهد باب الله است حیدر و شیخ از در غلط ما را عبث نشانه بهر باب میدهد آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۳۴۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99846