ساقیا باده که ایام طرب میآید شوق در دل زپی لهو و لعب میآید زاده زهد و ریا نیست بجز ماتم غم نازم آن آب کزو بوی طرب میاید نوجوانان بکرشمه دل پیران ببرند عشق و پیری زمنت از چه عجب میآید سبب مستی ما پرتو ساقیست بجام تا نگوئی اثر از آب عنب میآید دختر رز ادب آموخت زچوب اندر خم زآن پی تربیت اهل ادب میآید پرده بگرفت که تا پرده صوفی بدرد سالک از رایحه او بطلب میآید تا بتابد به شبستان حریفان چون خور لاجرم در بر رندان همه شب میآید دوره عمر کند تازه بمستان ارچه جام را جان بهمه دور بلب میآید هر چه راهست بعالم نسب و نام ولیک بجز از عشق که بی نام و نسب میآید گر مسبب بجهانست خداوند حکیم عشق در عالم اسباب سبب میآید عشق سرمد چه بود مطلع انوار ازل که گهی مظهر اسما و لقب میآید گاه سیف الله مسلول و گهی باب الله گاه آشفته علی میر عرب میآید آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۴۲۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99925