خضر گر خوش زندگانی میکند زندگانی جاودانی میکند گر ببیند ساعد و تیغ تو را کی بکشتن سرگرانی میکند غمزه تو در نگاهش مضمر است دلبری کاو دلستانی میکند از دل سنگین تو دارد نشان گر بتی نامهربانی میکند روز و شب با کودکان هم بازیم پیر چل ساله جوانی میکند مصحف عشق است باغ چهره ات خط سبزت ترجمانی میکند گر غباری خیزدت از آستان بر ثریا آسمانی میکند پیش قدر تو قضا و هم قدر لابه ای از ناتوانی میکند آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۴۴۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99938