ساقی امشب زرخت نور دگر میتابد آفتابی تو و یا قرص قمر میتابد خود بطلعت مهی و ساغر می خورشید است زین دو نور است که بر بام و بدر میتابد پرتو روی تو یا شعشعه جام شراب یا مگر آتش موسی زشجر میتابد آفتاب ار تو کشی پرده بپوشاند رو کرم شب تاب کجا پیش قمر میتابد تاب این جلوه ندارند جهان چهره بپوش حسن بر شعله مپندار که برمیتابد جام جم گشت ضمیرم همه از پرتو عشق نور تو در دل آشفته مگر میتابد توئی آن نور خداوند علی مظهر حق که فروغت همه بر بحر و به بر میتابد آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۴۴۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99946