مطرب این نغمه که بر ساز طرب میبندد از نوا راست عرب را بعجم میبندد نه خود از خویش نوا سنجد ونه نغمه زساز از مسبب بود ار کس بسبب میبندد باغبان بینی و نخلی که رطب بار آرد که بود آنکه حلاوت بر طب میبندد عارفان مست از آن نشئه فروش ازلی زاهد ار مایه مستی به عنب میبندد زآن قصب پوش همه چابکی این جلوه گرست نه از آنست که این تار قصب میبندد قوت نامیه از شاخ شکوفه آرد که بود کاین حرکت را به حطب میبندد زدیش نقش عجب مانی نقش بناز کیست کاز اصل خود این نقش عجب میبندد تاری و روشنی اززلف و بناگوش تو بود غلط آشفته که بر روز و به شب میبندد فخر آشفته بود بندگی خسرو طوس هر که خود را به حسب یا به نسب میبندد آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۴۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/99963