eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
37.3هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
1 فایل
اتفاقات عبرت آموز زندگیتون رو بگین اشتراک بزاریم👇🏻☺️ هر گونه کپی و ایده برداری از کانال وبنرها و ریپ ها حرام و پیگرد قانونی دارد .... تبلیغات 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1587085673C0abe731c1e مدیر @setareh_ostadi
مشاهده در ایتا
دانلود
‏فرقی نمی‌کند که خوب آدم را بگویند یا بدش را. اصلاً اگر بدش را بگویند، یعنی چنان‌که دیگر امیدی به خوب شدنش نداشته باشند و دست از سرش بردارند، خیلی بهتر است. خلاص شدن از شر نگاه و خطکش‌‌های دیگران، این چیزی است که من می‌خواهم. @shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
ایمان... همه چیز را ممکن می کند، امید... همه چیز را ردیف می کند، عشق... همه چیز را زیبا می کند. امیدوارم... ایمان و امید و عشق پایه های محکم زندگی همه شما عزیزان باشد‌ ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
❣آرامش چیزی نیست که از دنیای بیرون آمده باشد ، هرگاه که ما خرابی و آشفتگی های درون خود را درست میکنیم ، آرامش را در خود کشف خواهیم کرد ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
در سراسر جاده‌ی زندگی، تابلوی توقف ممنوع وجود دارد... و در انتهای زندگی، تابلوی دورزدن ممنوع... پس طوری زندگی کن که در آخر جاده متاسف نباشی... ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
✴️ یہ‌بزرگی‌بهم‌میگفت: هر وقت‌خواستی‌بفهمی صداتو میشنوه‌ یا نه ⁉️ 👀 ببین‌وقتی‌گنـ🔥ـاه‌میکنی داری‌ یا نه ⁉️ 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤
🍃🌸هیچ گلی به فکر رقابت باگلهای دیگر نیست فقط شکفته می شود ...🌸🍃 ✨در پیمودن راه؛ بر دستاوردهای دیگران تمرکز نکنید، به مقصد و راه خود بیندیشید!✨ ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🔘 داستان کوتاه ❄️یه روز سوار تاکسی شدم که برم فرودگاه درحین حرکت ناگهان یه ماشین درست جلوی ما از پارک اومد بیرون. راننده تاکسی هم محکم زد رو ترمز و دقیقا به فاصله چندسانتیمتری از اون ماشین ایستاد! ❄️راننده مقصر، ناگهان سرشو برگردوند طرف راننده تاکسی وشروع به داد و فریاد کرد! اما راننده تاکسی فقط لبخند زد و برای اون شخص دست تکون دادوبه راهش ادامه داد! ❄️توی راه به راننده تاکسی گفتم: شما که مقصر نبودید و امکان داشت ماشینتون هم آسیب شدید ببینه و ما هم راهی بیمارستان بشیم. چرا بهش هیچی نگفتید؟ ️اینجا بود که راننده تاکسی درسی به من آموخت که تا آخر عمر فراموش نمی کنم. ❄️گفت:"قانون کامیون حمل زباله" گفتم:یعنی چی؟ و توضیح داد: این افراد مانند کامیون حمل زباله هستن! اونا از درون لبریز از آشغالهایی مثل؛ ناکامی، خشم، عصبانیت، نفرت و.. هستند. ❄️وقتی این آشغالها در اعماق وجودشان تلنبار میشه به جایی برای تخلیه احتیاج دارن و گاهی اوقات روی شما خالی می کنند! شما به خودتان نگیرید. فقط لبخند بزنید،دست تکان دهید، برایشان آرزوی خیر کنید. ❄️حرف آخر اینکه آدمهای باهوش اجازه نمی دهند که کامیونهای حمل زباله، روزشان را خراب کنند. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞هرجا قلبی مهربان 🌸در حال تپیدن است 💞آنجا بهشتی 🌸در حال روییدن است 💞روزگارتون بهشتی 🌸و قلب مهربانتون همیشه 💞در حال تپیدن باد ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🍃داستان روز🍃 موقعی که تازه جوان شدم و خیال ازدواج به سرم زد مادرم اصرار داشت با دختر باایمان و باحجابی ازدواج کنم که تا آخر عمر یار و یاورم باشد. با همین معیارها هر دختری را که از همسایه و فامیل می‌شناخت به من پیشنهاد داد . مدتی گذشت و کسی که به دنبالش می‌گشتم را یک روز توی خیابان دیدم و در یک نگاه عاشقش شدم. تعقیبش کردم و خانه‌اش را پیدا کردم. ما زیر یک سقف رفتیم. همسرم زیبا بود اما نه باحجاب بود و نه باایمان. عاشق او بودم و هرکاری برایش می‌کردم. وقتی گفت باید خانه‌مان در محله‌های بالاشهر باشد قبول کردم. گفت می‌خواهم درس بخوانم، قبول کردم و تلاش کردم تا به راحتی به تحصیل بپردازد. حتی موتورم را دادم و برای همسرم ماشین خریدم. روزها همین طور سپری شدند ولی او هر روز بیش‌تر تغییر می‌کرد. او دیگر بهانه‌گیر شده بود و به هر دلیلی با من قهر می‌کرد. مشغولیتش با موبایلش بود و من هم انتظار می‌کشیدم دوباره همان همسر خودم شود اما یک شب روبرویم نشست و از طلاق توافقی گفت که بعدا مشخص شد به خاطر عشق‌اش به هم کلاسی‌اش این درخواست را کرده است. می‌گفت به درد هم نمی‌خوریم. من را بی‌سواد و لاغر می‌دانست. من هم طبیعتا مخالفت کردم. حتی غرور مردانه‌ام را له کردم و به او التماس کردم. به خاطر بچه‌مان و خودم به او التماس کردم که حرف از جدایی‌مان نزند اما او ناراحت شد و بعد از اینکه به من سیلی زد، رفت و… حالا معلوم شد که مادر می‌خواست چه بگوید. یار باید یاور باشد او فقط مدتی یار زیبای من بود نه یاور من.... ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
لحظه را زندگی کن... لحظه را در تمامیتش زندگی کن، در حقیقتش، در ناکجایی اش، و همه چیز را درباره آینده فراموش کن، هیچ زمان دیگری وجود ندارد.... تا به حال سر خوردن شبنم از روی برگ را دیده ای ؟ می رود و می رود و می رود... در آخر می افتد ، زندگی همین است ، شبنمی روی برگ ، آهسته آهسته سر می خورد ، یک لحظه آنجا بود لحظه دیگر رفته است ، یک لحظه اینجاییم و لحظه دیگر رفته‌ایم ، و برای این لحظه کوتاه چقدر هیاهو راه می‌اندازیم چقدر خشونت ، چقدر جاه طلبی، چقدر نفرت ، چقدر نزاع و کشمکش ... فقط برای این لحظهٔ کوچک.... ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در زندگی از چیزهای زیادی میترسیدم و نگران بودم, تا اینکه آنها را تجربه کردم و حالا ترسی از آنها ندارم. 👈🏼از "تنهایی" میترسیدم, یاد گرفتم "خود را دوست بدارم" 👈🏼از "شکست" میترسیدم, یاد گرفتم "تلاش نکردن یعنی شکست" 👈🏼از "نفرت" میترسیدم, یاد گرفتم "به هر حال هر کسی نظری دارد" 👈🏼از "درد" میترسیدم, یاد گرفتم "درد کشیدن برای رشد روح لازم است" 👈🏼از "سرنوشت" میترسیدم, یاد گرفتم "من توان تغییر آن را دارم" 👈🏼از "گذشته" میترسیدم, فهمیدم "گذشته توان آسیب رساندن به من را ندارد" 👈🏼و در آخر از "تغییر" میترسیدم, تا اینکه یاد گرفتم, حتی زیباترین پروانه ها هم قبل از پرواز کرم بودند, و "تغییر آنها را زیبا کرد"💚 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🔆 ✍ دست خدا را بگیر تا دنیا را فتح کنی 🔹وقتی ردپای خدا را در زندگی پيدا كردم، فهميدم می‌توانم پاهايم را از گليمم درازتر كنم و خواسته‌هايم از قد خودم بزرگ‌تر باشند. 🔸وقتی لبخند خدا را ميان دعاهايم ديدم، «ترس» برايم معنايش را از دست داد و جايش را «ايمان» پر كرد. 🔹هنوز از ياد نبرده‌ام چه گله‌هايی كردم برای سختی راه، و خدا چگونه مرا به بالای كوه هدايت كرد. 🔸و فراموش نكرده‌ام كه چه نااميدانه در پی جرعه‌ای آب بودم و خداوند چگونه سيرابم كرد. 🔹وعده خدا اين است: «دستانت را به من بده تا فتح كنی دنيا را و ممكن كنی ناممكن‌ها را و به‌دست بیاوری دست‌نيافتنی‌ها را.» 🔻 پس خود را به خدا بسپار تا: ▫️بيداری‌ات آرام شود چون خواب؛ ▫️و خوابت شيرين شود چون رويا؛ ▫️و روياهايت قابل‌لمس شوند چون واقعيت؛ ▫️و واقعیت‌های زندگی‌ات زيبا شوند چون آرامش؛ ▫️و آرامشت از جنس عشق شود چون خدا؛ ▫️و خدا همراهت شود مثل همیشه. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
در سراسر جاده‌ی زندگی، تابلوی توقف ممنوع وجود دارد... و در انتهای زندگی، تابلوی دورزدن ممنوع... پس طوری زندگی کن که در آخر جاده متاسف نباشی... ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈