eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
37.2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
1 فایل
اتفاقات عبرت آموز زندگیتون رو بگین اشتراک بزاریم👇🏻☺️ هر گونه کپی و ایده برداری از کانال وبنرها و ریپ ها حرام و پیگرد قانونی دارد .... تبلیغات 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1587085673C0abe731c1e مدیر @setareh_ostadi
مشاهده در ایتا
دانلود
✨——🕊️تَلَنْگـُـــرِ مُــثْبَتــــــ♡ــــ تا زمانی که با زندگی هماهنگ نشده ام، درد و رنج و فشارهای روحی و روانی نیز با من خواهند بود . هر آنچه که در زندگیم هست ( چه خوب و چه بد ) همه و همه تجربه هایی هستند که زندگی در برابرم قرار می دهد تا مرا به خودش زنده کند،ولی من چه کار میکنم ؟ همش مقاومت ،قضاوت ، نا سپاسی ، تلاش برای تغییر اتفاقات و دور کردن تجربه های بد و همچنین تلاش در جهت نگه داشتن تجربه های خوب . لحظه ای آرام و قرار ندارم ، هر لحظه در حال برنامه ریزی، فرار ،مقاومت ،قضاوت. کل زندگیم شده ستیزه با زندگی. به قول مولانا من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم برای امتحان هم که شده باید برای مدتی خودم و تمام امورات زندگی و روح و روان خودم را به قدرتی که مرا به دنیا آورده است بسپارم و به او اعتماد کنم . ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران….. رضا تقلا میکرد تا یه جورایی خودشو نجات بده اما منو هم نمیتونست بیخیال بشه…مردم همه میگفتند:مملکت قانون داره و باید این ارازل مجازات بشند..ماشین پلیس اومد و مارو بردند کلانتری.اونجا به رضا دستبند زدند و بردند داخل یکی از اتاقها و یه خانم پلیس هم منو به یه اتاق جداگانه ایی بردم یه برگه قضاییه جلوم گذاشت و گفت:هر چی نیازه بنویس…درمانده مونده بودم….چی باید مینوشتم.؟؟تنها چیزی که به راحتی نوشتم اسم و فامیلم بود.چند خط نوشتم و دیدم با واقعیت خیلی فاصله داره…..چون تردید داشتم خط خطی کردم…..چند دقیقه بعد همون مامور خانم اومد و گفت:این چیه؟؟؟کاغذ دولتی رو که خط خطی نمیکنند..مگه بیسوادی؟بلد نیستی بگو من بنویسم…اصلا تعریف کن تا من بنویسم…من هم دعوای صبح رو همونطوری که مردم دیده بودند رو تعریف کردم….یهو در باز شد و یه ماموری با مامور خانم اروم صحبت کرد و رفت…خانم بازجو اومد و روبروم نشست و گفت:تموم شد؟گفتم:بله…خانم بازجو گفت:ولی اون اقایی که ازش شاکی هستی چیز دیگه ایی میگه….. ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
" من که بهت گفته بودم " از مخرب ترین حرفهاست !!!! یکی از بدترین، اشتباه ترین، آسیب زننده ترین حرفها در ارتباط با همسر یا فرزندتون این است که بگویید «من که بهت گفته بودم» این حرف رو به هیچ کسی نگویید ،مخصوصا به فرزندتان وقتی به کسی میگویید من که گفته بودم یعنی : تو احمقی ، نمی فهمی و این منم که از تو بیشتر می فهمم از این به بعد اگه به حرف من گوش کنی ، اشتباه نداری ، حالا هم خوشحالم به حرف من رسیدی و حقت هست که این بلا به سرت اومد و به دردسر افتادی این برخورد به مرور زمان فرد رو دچار احساس گناه و سرخوردگی و خشم فرو خورده و تنفر از شما میکند در حالی که پیام ما باید این باشد : همه اشتباه میکنند ، هر اتفاقی بیفتد من در کنار توام ، کمکت خواهم کرد نگران نباش ، همه آدما شکست می خورند و اشتباه می کنند و این معنیش آن نیست که تو نمی فهمی یا انسان بدی هستی.باهم درستش میکنیم.. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌👈افکار منفی،خشم و....ممنوع 👌👈اکثر ما در لحظه خشم می خواهیم دیگران را برنجانیم بعد متوجه می‌شویم خودمان را رنجانده ایم و موقعی این را درک می‌کنیم که خیلی دیر شده...‌‌ زندگی بیشتر احتیاج دارد که چشم پوشی کنیم از اتفاق‌ها؛ از آدم‌ها؛ از رفتارها؛ گفتارها. 👌👈گفت‌وگوهای درونی‌تان را با احساسات خوشبختی، قدرت و موفقیت همراه سازید. 👌👈به افکار منفی اعتنا نکنید. به آرامی از کار کردن به این نوع افکار اجتناب ورزید و آنها را با افکار شادی‌بخش و سازنده جایگزین سازید.  👌👈از واژه‌هائی که حس توانائی، قدرت خوشحالی و موفقیت را در ذهن آنان برمی‌انگیزاند، استفاده کنید. 👌👈قبل از شروع هر کاری، به‌طور مشخصی در ذهنتان نتایج موفقیت‌آمیز آن را تجسم کنید. اگر با ایمان تمرکز کنید، مسلماً با نتایج شگرفی روبه ‌رو می‌شوید. . ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران….. خانم بازجو چشمهاشو ریز کرد و بهم خیره شد.از ترس آب دهنمو قورت دادم….نمیدونستم رضا چی گفته؟از طرفی کیف رو هم جلوی در تحویل گرفته بودند…نکنه داخل کیف رو گشتند.؟؟خانم بازجو گفت:خب…بگو…مجبور شدم دوباره حرفهای قبلی رو تکرار کنم…مامور خانم گفت:چرا دروغ میگی؟؟حرف نزنی به ضررت تموم میشه..اصلا نکنه پسره راست میگه و تو زنشی و داری اذیت میکنی؟؟باز حرفی نزدم….خانم گفت:آدرس خونتو بده تا پدر ت بیاد ببینیم کی راست میگه کی دروغ…چون نمیتونستم آدرس بدم باز حرفی نزدم…خانم بازجو گفت:معلومه که تو یه ریگی به کفش داری،،وقتی امشب مهمون ما شدی مجبور میشی حرف بزنی..با این تهدید هم نتونست ازم حرف بکشه و از اتاق رفت بیرون…در کمال تعجب دیدم به دستم دستبند زدند و بردند بازداشتگاه…..برای من خونه ی رضا و بازداشتگاه یکی بود پس چه بهتر که بازداشت باشم…منو به بازداشتگاه موقت زنان که خارج از کلانتری بود منتقل کردند…… ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🔅 ✍️ اگر زندگی بهتر می‌خواهی، خودت را تغییر بده نه دیگران را 🔸مردی برای مشاوره نزد من آمد. او پسر مؤمنی است. 🔹شروع به تعریف از زندگی‌اش می‌کند و می‌گوید: یک بار همسرش طلاق گرفته و ازدواج دوم کرده و اکنون زن دوم او هم از او طلاق می‌خواهد. 🔸می‌گویم: متوجه شدم! کفایت می‌کند. 🔹در خودرو یک چرخ شیارداری هست که به آن فولی می‌گویند و تسمه بر آن سوار می‌شود. اگر این فولی خراش برداشته و نامیزان شود هر تسمه‌ای بخواهد آن را بگرداند، به‌مرور رشته‌رشته شده و پاره می‌شود. 🔸اکنون نیز فولی تو ریش‌ریش شده و باید اصلاح شود، که اگر اصلاح نشود هر زنی که برای تسمه و گرداندن زندگی‌ات بر زندگی تو وارد شود، دیر یا زود عاصی شده و طلاق خواهد خواست. 🔹تو باید خودت را اصلاح کنی تا زندگی‌ات اصلاح شود، چراکه تغییر همسر هیچ تغییری در زندگی تو ایجاد نخواهد کرد. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شش چیزی که هرگز نباید به مردم بگی؛ 👈به کسی درباره برنامه هات چیزی نگو برنامت رو خراب میکنن! 👈نقاط ضعفت رو به کسی نگو چون بر علیه خودت ازش استفاده میکنن! 👈شکستت رو به کسی نگو چون همیشه به عنوان یه بازنده میبیننت و بهت هیچ فرصتی نمیدن! 👈درباره ی قدم بزرگ بعدیت بهشون نگو در سکوت حرکت کن و کارهات رو انجام بده و با نتیجه ی کارات متعجبشون کن! 👈رازهات رو به مردم نگو فقط یه احمق رازهاش رو فاش میکنه! ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
در راهِ مشهد، شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند! به شیخ بهایی که اَسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بی عرضه است اَسبش دائِم عقب می‌ماند. شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش بر آن اسب سوار است، حیوان کِشش این همه عظمت را ندارد. ساعتی بعد شیخ بهائی عقب ماند، به میرداماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمی‌کند، دائم جلو می‌تازد. میرداماد گفت: اسبِ او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی‌شناسد و می‌خواهد از شوق، بال در آورد. در غیابِ یکدیگر حافظِ آبروی هم باشیم این است "رسم رفاقت ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🍃آیا عادت کرده اید که برای بیان وضع زندگی یا کاری از واژه های منفی یا شوخی استفاده کنید؟ مواظب باشید❕ آنچه که به زبان می آورید به صورت ناخودآگاه روی ذهن شما تاثیر می گذارد. شاید امروزه استفاده کردن از عبارت های منفی یا طنز مد شده باشد اما به یاد داشته باشید که این عبارت ها می توانند باعث ایجاد ذهنیت منفی در شما شوند. به عنوان مثال از شما در مورد کار جدیدتان سوال پرسیده می شود و شما به شوخی جواب خواهید داد که "کاره خاصی نیست". همین جواب شما روی ذهن شما تاثیر می گذارد و باعث می شود که خودتان نیز این قضیه را باور کنید و از آن به بعد احساس ناخوشایندی نسبت به کارتان داشته باشید. راه حل چیست؟ زبانتان را پالایش کنید. همیشه پاسخ های واقعی، بدون اغراق و به دور از شوخی و یا مد روز را به زبان بیاورید و سعی کنید همیشه از عبارت های مثبت استفاده کنید. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران….. یه اتاق تقریبا سرد و تاریک بود…چشمهام که به تاریکی عادت کرد یه خانم حدودا ۴۰ساله رو دیدم که گوشه ایی نشسته بود،،با دیدن اون خانم هل شدم و گفتم:سلام…خانم گفت:علیک سلام…واقعا داشتم دق میکردم،،باورم نمیشد که زندونی شده باشم.همیشه تو فیلمها و قصه ها زندان رودیده بودم…از شدت خستگی و استرس یه گوشه نشستم و در همون حالت خوابم برد،،با صدای باز شدن در بیدار شدم و دیدم برامون غذا اوردن….من که نخوردم ولی در عوض اون خانم با ولع سهم منو هم خورد و گفت:خیلی گرسنه بودم…….داشتم ضعف میکردم…غذا خوراک لوبیا بود که رنگ و رو نداشت…دوباره خوابیدم….چند بار در باز و بسته شد اما اهمیت ندادم و خوابیدم…اون شب خواب مامان رو دیدم.خواب دیدم که کنار مامان خوابیدم و مامان منو با ناز بیدار میکنه و حاضر میشم و میرم مدرسه…از خواب پریدم و از گرسنگی دیگه خوابم نبرد.وقت نماز صبح صدای اذان و مناجات از بلندگو پخش شد،….با پخش مناجات بغضم شکست و دلم لرزید و شروع به گریه کردم…… ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
❣اگر در زندگیتان چیزی وجود دارد که آن را نمی‌خواهید، دیگر نگران آن نباشید و صحبت کردن در مورد آن را متوقف کنید. چون انرژی که شما صرف آن می‌کنید آن را زنده نگه می‌دارد. انرژی‌تان را از آن بگیرید به احتمال زیاد از شما دور خواهد شد زمانی که بخش عمده ای از افکارتون, باورهای مثبت هستش ضمیرناخودآگاه هم ایده های بیشتر و بهتری رو براتون میفرستد اونقدر جمله تاکیدی مثبت رو برای خودتون تکرار کنید که کاملا باورشون کنید و جای تردیدی نذارید. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
توقع را کنار بگذاریم! توقع چیست؟ چیزی است که همه از تو دارند ولی تو نباید از کسی داشته باشی. اگر دنبال آرامش هستید از کسی توقعی نداشته باشید. حتی از پدر و مادرتان. همه‌چیز را از همه‌کس انتظار داشته باشید. «تکرار می‌کنم»؛ همه‌چیز را از همه‌کس انتظار داشته باشید تا کمتر غافلگیر شوید. هموطن عزیز! همشهری گرامی! همکار ارجمند! همکلاس بزرگوار! من از شما هیچ توقعی ندارم. از پدر، مادر، همسر، فرزند، دوست، شاگرد و ... از هیچ‌کس! اگر محبتی می‌کنید این بزرگواری شماست، اگر نه، گله‌مند نیستم و حتما" برایش دلیل قانع‌کننده‌ای دارید. لطفا" شما هم توقعی نداشته باشید. زندگی‌تان را بکنید، لذتش را ببرید اما سر هم منت نگذاریم و مدام گله و شکایت شخصی نکنیم. گله نکنیم، گله نکنیم... هروقت به کسی گفتیم "من از تو توقع..." آن لحظه را مرور کنیم که چه دلیلی دارد از کسی توقع داشته باشیم؟ قانون، وجدان و پروردگار بین ما قضاوت خواهد کرد. دست برداریم از گله‌های مداوم و کلافه‌کننده‌ای که آدم را حقیر می‌کند! تمرین کنیم.. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران….. بعداز کلی راز و نیاز با خدا یهو در باز شد و برامون چایی با نون اوردند….بقدری گرسنه بودم که اینبار سهم خودمو سریع با اشتها خوردم…یه کم با اون خانم حرف زدم و اسمشو پرسیدم و گفتم:جرمت چیه؟عصبی گفت:به تو چه؟؟؟مگه من از تو چیزی پرسیدم؟؟معذرت خواهی کردم و دوباره ساکت نشستیم…نزدیک ظهر یه خانمی حدودا سی ساله رو هم اوردند پیش ما…..اصلا ترسی توی چشمهاش دیده نمیشد.تا نشست به من نگاه کرد و گفت:اولین باره که اینجا میایی؟با علامت سر گفتم:بله.با خنده گفت:معلومه…اینقدر که پاستوریزه ایی،اینو که گفت هر دو به من خندیدند.چند دقیقه ایی گذشت و مامور اومد و اسم منو صدا کرد و گفت:آماده شو بریم…با استرس از بازداشتگاه اومدم بیرون و از هولم با اون دوتا خانم خداحافظی هم نکردم…دوباره بازجویی شدم….حس میکردم مامور چیزای بیشتری نسبت به دیروز میدونه…مامور گفت:اهل این شهر نیستی؟؟؟خانواده ات کجا هستند؟؟؟اون پسر میگه از فامیلهای دورش هستی… ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🍃- به افراد عصبی که در خیابان به شما تنه میزنند راه بدهید تا عبور کنند - به رانندگان عصبانی و بی منطق که میخواهند از هر گوشه ای زودتر به مقصد برسند راه بدهید - به کسی که در خیابان به شما بی احترامی میکند بی اهمیت باشید - در برابر کسی که بی محابا به شما ناسزا میگوید سکوت کنید و محیط راه ترک کنید - در برابر کسی که کارهای وقیحانه خود را به شما نسبت میدهد کوتاه بیایید چون آنها به راحتی هر کاری که بخواهند را میکنند. به سادگی شما را وارد بازی های کثیف خود میکنند و با بی حیایی و فریاد و دریدگی شما را تا سطح خودشان پایین میکشند یادتان باشد آنها همیشه حق به جانب هستند و آدم سالم و باشرف از پس آنها بر نمی آید ضرب المثل باید با هر کسی مثل خودش بود... را برای رسیدن به آرامش فراموش کنید و از چنین افرادی فقط دور باشید و یقه تان را دست هر دیوانه ای ندهید چون به قول معرف مردم از دور دیوانه اصلی را تشخیص نمیدهند.. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🔺 پنج دلیل برای اینکه بدونیم چرا در مسیرِ هدفمون ، نباید به حرف و فکر مردم توجهی داشته باشیم : 1️⃣ شما تنها کسی هستین که به خوبی میدونین که توانایی هاتون چی هست ، نه مَردُم! 2️⃣ شما به خوبی میدونین که این خودتون هستین که مسبب شادی خودتون هستین ، نه مَردُم! 3️⃣ شما از هدف و منظورِ خودتون باخبر هستین ، نه مَردُم! 4️⃣ شما تمایل شدیدی دارین که به هدفِ خودتون برسین ، نه مَردُم! 5️⃣ شما تنها کسی هستین که میتونین خواسته ی خودتون رو عملی کنین ، نه مَردُم! شجاع باشین و برای جنگیدن، برای خودتون آماده باشین و بدونین که همه چیز به خودِ شما بستگی داره ، نه مَردُم! ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
❣چه چیز را برای خود تدارک می بینیم؟ از زبان مردم می شنویم: «باید پولی برای روز بیماری کنار بگذارم.» آن ها با پای خود به استقبال بیماری می روند. قانون تدارک در هر دو جهت کار می کند. اگر برای آنچه که از آن می ترسید یا نمی پسندید تدارک ببینید، همان را به سوی خود جذب خواهید کرد. مشیت الهی برای هر انسان، وفور نعمت و فراوانی است. باید یاد بگیریم که درست بطلبیم. مثلا این عبارت را تکرار کنید: «روزی من از جانب خدا است و هم اکنون در پرتو فیض فرو می بارد و انبوه می گردد.» هر روز هشیاری خود را بیازمایید تا ببینید که برای چه تدارک می بینید. آیا از تنگدستی می هراسید و به پول خود می چسبید و از این رو، تنگدستی بیشتری را به سوی خود می کشانید؟ یا آنچه را که دارید خردمندانه به کار می گیرید تا راه را برای دارایی هر چه بیشتر بگشایید؟🌿❄️ ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
حسودهرگزنیاسود آدم‌ها نه وقتش را دارند، نه حوصله‌اش را تا برای تویی که تمام حواس و تمرکزت را روی زندگی آن‌ها گذاشته‌ای توضیح بدهند که عزیزم! سرت به کار خودت باشد، حسادت از پا درت می‌آوردها! که آب را به جای اینکه زیر پای آنان بریزی و منتظر باشی زمین خوردنشان را ببینی، بریزی روی آتش حرص خودت تا بیش از این‌ها نسوزی، که دیگران اکثرا کفش‌های آهنین دارند و روانی آرام که با پرتاب هر ریزه سنگی متلاطم نمی‌شود. ببین جانم! "حسادت" احساس نفرت‌انگیز و دردناکی‌ست. اینکه تو از موفقیت و شادی و آرامش دیگران دردت بگیرد، نفرت‌انگیز است، اینکه تاب دیدن حال خوبِ آدم‌های دیگر را نداشته باشی نفرت‌انگیز است، اینکه چین بالای پیشانی‌ات از شدت حرصی باشد که برای زندگی و رفتار دیگران خورده‌ای، نفرت‌انگیز است! آدم‌ها که اول و آخر، زندگی‌شان را می‌کنند، تو روی رفتار و دیدگاهت کمی کار کن، به خاطر خودت می‌گویم... این‌جوری زود از پا در می‌آیی. خیلی زود! پ.ن: همه‌ی ما احساس حسادت و خصلت‌های ناپسند را به هر نسبتی که شده درون خودمان داریم، میزان انسان بودن ما وابسته به توانایی‌ ما در مهار کردن این خصلت‌هاست، به همین سادگی... ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📝 کسی که ذهن خود را به بخش های تاریک زندگی خویش متمرکز می کند و در فضای همان ناکامی ها و بدبختی های گذشته سیر می کند در آینده نیز همان ناکامی ها و مشکلات را برای خودش به ارمغان می آورد. اگر دایم به مشکلات زندگی گذشته خود بیندیشید مشکلات و سختی های مشابهی را به زندگی فعلی خود می آورید. بنابراین بهتر است گذشته را فراموش کنید. به خاطر خودتان این کار را بکنید. اگر از کسی رنجیده خاطر شده اید یا کسی را ملامت می کنید برای آرامش خودتان آنها را ببخشید. شما تنها کسی هستید که می توانید زندگی لایق و سزاوار خود را خلق کنید. اگر توجه خود را به چیزهایی که می خواهید معطوف کنید احساسات خوب از خود صادر می کنید و قانون جذب به شما واکنش نشان می دهد. فقط کافی است دست به کار شوید و معجزه را آغاز کنید. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران….. اینقدر تحت فشار بودم که در نهایت گفتم:بخدا من اونو نمیشناسم و فقط مزاحمم شده بود..مامور از جاش بلند شد گفت:باکره ایی؟؟مات موندم ولی گفتم :نه…تازه متوجه شدم که چه اشتباهی کردم….اومدم درست کنم که بدتر شد…گفتم:با هیچ کسی.مامور گفت:یعنی شوهر داری؟؟گفتم:نه نه….من دخترم…مامور بی درنگ گفت:باید بری پزشک قانونی….اون پسره و تو هر دو دروغ میگید…مامور یکی رو صدا کرد و گفت:پزشک قانونی…داشتم از در بیرون میرفتم که مامور گفت:اون کیف زنونه برای توعه؟؟خیلی ترسیدم و با ترس گفتم:نه مال من نیست…مامور گفت:یعنی چی؟؟؟کیف زنونه رو جلوی در تو تحویل دادی…بقدری هول کرده بودم که گفتم:برای من نیست اون مال رضاست…تا اسم رضا رو به زبون اوردم مامور لبخند مرموزی زد و گفت:پس اون پسر رو نمیشناسی ولی بقدری باهاش صمیمی هستی که با اسم کوچیک صداش میکنی…حالا برو معاینه ،،،وقتی اومدی خیلی باهات کار دارم……به خودم کلی فحش دادم که چرا خودمو باختم و زود لو دادم ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍قطع به یقین همه مون دنبال انسانیت هستیم و هر از گاهی آه «انسانم آرزوست !»از نهادمون بلند میشه .... ✍اما من با احترام به همه میگم خودمون چقدر انسانیم !؟ و چقدر تلاش کردیم انسانیت رو به معنا برسونیم !! ... 🔸در عجبم در عصر ارتباطات چرا همچنان انسانیت در خوابه و عصر ما بوی دلتنگی و تنهایی میده ..... و من چیزی ندارم بگم جز اینکه این روزها موافقم با مارک زاکربرگ که میگه : « بعد از کفش بیشترین چیزی که زیر پا گذاشته می شود ، انساااانیت است... » ‌ ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
حکایت آقایی به نام داربی، در کلورادو معدن طلا داشت. این معدن مدت کوتاهی فعال بود و سپس به ظاهر از طلا خالی شد. او بیشتر و عمیق تر حفر کرد، اما فایده ای نداشت. او از حفر معدن دست کشید و ابزار حفاری و زمین را در ازای چند صد دلار ناقابل به جوینده دیگری واگذار کرد. مالک جدید معدن درست در فاصله ی سه قدمی از محلی که داربی از حفاری دست کشیده بود به رگه ای از طلا رسید که میلیون ها دلار ارزش داشت. این حادثه زندگی داربی را تغییر داد. او هرگز اشتباه خود را در متوقف کردن حفاری در فاصله سه قدمی تا طلا فراموش نکرد. او سال ها بعد گفت «من این نعمت را به دلیل بی ثباتی خودم از دست دادم و به من آموخت که پیشروی هر چقدر هم که دشوار باشد شکیبایی و پیگیری را ادامه دهم، درسی که برای موفق شدن در هر کاری باید یاد می گرفتم.» یکی از دلایل شکست، عادت به کنار کشیدن در زمانی است که فرد شکست خورده است. سه قدم مانده به طلا متوقف نشوید. برگردید و کمی بیشتر حفر کنید. 📗: بنویس تا اتفاق بیفتد ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
داستان یک پند 💫شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکرد: 🌿در بازار بودم، اندیشه مكروهی در ذهنم گذشت. سریع استغفار كردم و به راهم ادامه دادم.! قدری جلوتر شترهایی 🐪🐪قطار وار از كنارم می‌گذشتند... ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت كه اگر خود را كنار نمی‌كشیدم، خطرناك بود 🌹به مسجد رفتم و فكر می‌كردم همه چیز حساب دارد. این لگد شتر چه بود؟! 💫در عالم معنا گفتند: شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فكری بود كه كردی! گفتم: اما من كه خطایی انجام ندادم... گفتند: لگد شتر🐪 هم كه به تو نخورد! 👌اثر کارهای ما در عوالم جریان دارد، حتی یک تفکر منفی میتواند تاثیری منفی ایجاد کند... ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
✍"بر اساس شنیده‌هاتون مردم رو قضاوت نکنید" شخصی نزد همسایه‌اش رفت و گفت: “گوش کن، می‌خواهم چیزی برایت تعریف کنم، دوستی به تازگی در مورد تو می‌گفت” همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده‌ای یا نه؟! گفت: “کدام سه صافی؟” اول؛ از میان صافی واقعیت آیا مطمئنی چیزی که تعریف می‌کنی واقعیت دارد؟ گفت: “نه… من فقط آن را شنیده‌ام، شخصی آن را برایم تعریف کرده است.” سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده‌ای.! یعنی چیزی را که می‌خواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالی‌ام می‌شود... گفت: دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند. - بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی‌کند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است.! آیا چیزی که می‌خواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم می‌خورد؟ - نه، به هیچ وجه! * همسایه گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال‌ کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی...* ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🌟🌙 شـــــــــب🌙🌟 ⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی روزی شاگردی از استاد خود پرسید: سم چیست؟ استاد به زیبایی پاسخ داد: هرآنچه که بیش از نیاز و ضرورت ما باشد، سم است! مانند: قدرت، ثروت، ایگو، بلند پروازی،  عشق، نفرت و یا هر چیز دیگری. شاگرد بار دیگر پرسید: استاد، حسادت چیست؟ استاد ادامه داد: عدم پذیرش داشته‌ها و موقعیت‌های خوب در دیگران. و اگر ما آن خوبیها در دیگران را بپذیریم، به الهام و انگیزه تبدیل خواهد شد... شاگرد: خشم چیست؟ استاد: رد و عدم قبول چیزهایی که فراتر از کنترل و توانایی ما است... اگر ما آن را پذیرا باشیم، این ویژگی به صبر و شکیبایی بدل خواهد شد.. شاگرد: نفرت چیست؟ استاد: عدم پذیرش شخص به همان صورتی که هست. و اگر ما شخص را بدون قید و شرط پذیرا باشیم، این‌ نفرت به‌ عشق تبدیل خواهد شد!  ‎ ✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی 📚✍🏻 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🌱 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱 🗓 امروزسه شنبه↯ ☀️ ۷آذر ۱۴۰۲ 🌙 ۱۴جمادی الاول ۱۴۴۵ 🌲 ۲۸نوامبر ۲۰۲۳ 📿 ذکر روز : یا ارحم الراحمین ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈