eitaa logo
بانوان شایسته
330 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
848 ویدیو
28 فایل
کانال رسمی بانوان شایسته طراز انقلاب اسلامی 🆔 ادمین @shayesteganeenghelab ____________________ زیر نظر قرارگاه کمیته های سعادت وصیانت انقلاب اسلامی مسجد پایه/ محله محور ویژه بانوان
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃❤️ نفس بده ڪہ برایٺ نفس نفس بزنم نفس بجزتو نخواهم براےڪس بزنم مرا اسیر خودٺ ڪرده‌اےدعایےڪن ڪہ آخرین نفسم در رڪاب شمابزنم 🌸🍃 @shayestegan98
🌺وچون به آنان گفته شود، شما نيز همان‌گونه كه (ساير) مردم ايمان آورده‌اند ايمان آوريد، (آنها با تكبّر وغرور) گويند: آيا ما نيز همانند ساده‌انديشان و سبك مغزان، ايمان بياوريم؟! آگاه باشيد! آنان خود بى‌خردند، ولى نمى‌دانند.🌺 🌸آیه ۱۳ سوره بقره🌸 🌺 👇🏻
02.Baqara.013.mp3
1.22M
✅وقتی به منافقین میگن مثل بقیه باشید.... میگن همه یه مشت عوامن .. و مومنین رو تحقیر میکنن!!! ✅ارشاد گرچه لازمه... ولی احتمال بدید گوش ندن... ✅ممکنه منافقین عاقلم باشن و بالاترین مدارجم باشن ولی زیر بار حق نمیرن ✅افشای چهره منافقین برای جامعه ضروریه تعبیرات خدا برای منافقین👇 لایشعرون. لایفقهون. لا یعمهون بماکانوا یکفرون ،هم السفها،لایعلمون،لایبصرون 🌸🍃 @shayestegan98
❓ 🌹حضرت علامه طباطبایی: ✍ما با سنی ها یک وجه مشترک داریم، یک وجه افتراق؛ وجه مشترک ما این است که هر دوی ما یک چیز را گرفتیم و دیگری را رها کردیم. 💠🍃اما وجه افتراق ما این است که آنها قرآن را گرفتند عترت را رها کردند، ما عترت را گرفتیم، قرآن را رها کردیم! این صحیح نیست. 📚آیت الله حاج سید محمد محسن حسینی‌طهرانی 🌸🍃@shayestegan98
هدایت شده از بانوان شایسته
👇🏻👇🏻👇🏻
‍ ┄━•●❥ ❥●•━┄   کل مسیر منتهی به خانه، حرف های فرزام را مرور کردم. حرف هایش مرا به فکر وا داشته بود. چطور می توانستم بگویم هر وقت که خواستی پی خواسته ات برو! چطور جانم را در دل خطر می فرستادم. چطور می توانستم کنج خانه بنشینم و چشم انتظار آمدنش باشم اما خدای نکرده زبانم لال خبر نیامدنش را برایم بیاورند. عجب دلی دارد فرزام چطور می تواند دل بکند و برود! هضمش کمی برایم سخت است باید همین ابتدای کار تکلیفم را با خواسته ی فرزام مشخص کنم و جواب نهایی را به او اعلام کنم. دل از دلش بکنم و بگویم نه! همین الان نداشته باشمش بهتر از این است که دو روز دیگر... آه! زبانم لال! آخر چطور می توانم نه بگویم و نیمه ی جانم را به دیگری بسپارم! خدا بگم چکارت نکند فرزام، کلام امروزت دلشوره به جانم انداخته و تشویش همنشینم گشته. اصلا تو را چه به شهادت، پسرک مارک دار دانشگاه! تو را چه به نترس بودن در برابر مرگ، برادر لاکچری! بالاخره بعد از کلی قدم زدن، پاهایم روی موزائیک حیاط باز شد. پشت در تکیه دادم، پشت هم آه کشیدم و نگاهم را به آسمان پر ستاره دوختم. تعداد آه هایم داشت بیشتر می شد که نگاه نافذ مادر از پشت پنجره دستور توقف آه های بیشمار را صادر کرد. مادر مانند ماموران راهنمایی و رانندگی مرا جلوی ورودی پذیرایی نگه داشت و رفتن به اتاقم را ممنوع کرد، هر یک قدم حرکت جریمه ای سنگین را در برداشت. سوال هایش شروع شد: «اتفاقی افتاده؟ چرا پریشونی؟ فرزام چیزی بهت گفته؟ حرف بزن دختر، جون به سرم کردی که!» چادر را از سر درآوردم و به جان دکمه های مانتو افتادم «مادر من یکم امون بدید آخه! چیزی نشده، یکم خسته ام. همین. چرا از کاه کوه می سازید.» «عجب! مطمئن باشم چیزیت نیست؟» بوسه ای بروی گونه هایش کاشتم و گفتم: «بله مامان خوشگلم.» نگرانی روی چهره اش خودنمایی می کرد اما به ناچار حرف های مرا قبول کرد و اجازه رفتن را صادر کرد. هر چه با خود کلنجار می رفتم با پدر صحبت کنم یا نه به نتیجه ای نمی رسیدم به مادر که نمی توانستم بگویم، قطعا مخالفت می کرد. جواب نه دادن به فرزام مساوی بود با جان دادنم. نمی توانستم یک لحظه به نبودن فرزام در زندگی ام فکر کنم پس قضیه جواب منفی، متنفی بود اما چطور کنار آمدن با عشق فرزام بسی برایم مشکل بود. صدای در مرا به خود آورد. پدر با چای دبش مادر جان به دیدارم آمد. انگار خدا به دل پدر انداخته بود که کنارم بیاد تا حرف مانده در گلویم را به او بگویم و سرخود تصمیمی نگیرم. بعد خوش و بش های دختر پدری گفت: «مادرت نگرانته. میگه فاطمه از وقتی برگشته یه طوریه» بزور لبخند زدم «مامان همیشه خدا نگرانه.» زل زد به چشمانم «یعنی چیزی نیست که ما باید بدونیم» زل زدم به دستانش و گفتم: «چرا هست... منتها فقط می خوام به شما بگم» _خب. اول چایی تو بخور. بعد بگو هر آنچه دل تنگت می خواهد. نگاهم را از پدر گرفتم و سیر تا پیاز ماجرا را برایش شرح دادم. سکوت کرده بود و گوش هایش را به من قرض داده بود. حرف هایم که تمام شد انگار باری از روی دوشم برداشته شد و سبک شدم... نگاهم را معطوف صورتش کردم و گفتم: «بابا نمی خوایین چیزی بگین. نظر شما چیه؟» دستانم را در دستانش گرفت «ببین دخترم من متوجه شدم که چقدر به فرزام علاقه داری. فرزام از نظر من کاملا تایید شده است و مطمئنم در کنارش حالت خوبه، آرامش داری، خوشبختت می کنه. منتها در مورد این قضیه باید خودت تصمیم بگیری، به قول خود فرزام شاید اصلا قسمتش نشه، شایدم زودی نصیبش بشه. می دونم که نمی تونی از فرزام بگذری و جواب نه بدی. پس حتی اگه من بگم نه، تو باز کار خودتو می کنی. فقط خوب فکراتو کن ببین می تونی دل به دل فرزام با خواسته اش بدی یا نه. این فکرم نکن که آره فعلا فرزام رو بدست بیارم بعد پایبندش می کنم و از این حرف ها... با اینجور حرف ها خودتو گول نزن.» _یعنی به این زودی فرزام از خیر جونش می گذره؟! +یادته بهم گفتی فرزام یه مرد واقعیه، یکی مثل من! _اوهوم +اشتباه فکر می کردی _چرا؟! +فرزام از منم مردتره... اینو مطمئن باش. بوسه به دستان گرمش زدم، اشک در چشمان هر دویمان حلقه زد. _بابا. +جون بابا. _برام دعا کن. خیلی ام دعا کن. +به روی جفت چشمام. ┄━•●❥ ادامه دارد... 🌸🍃 @shayestegan98
✅ حجه الاسلام علی بهجت: 🔶 پدرم، این اواخر به‌نوعی احساس می‌کرد که نزدیک است و امکان دارد طول نکشد و واقع شود و باید کاری کرد که به تأخیر نیفتد. باید آمادگی باشد. خیلی حالت انتظار در ایشان بود. 🔷 حدود یک ماه، چهل روز قبل از وفات، این دستش را روی دست دیگرش می‌ساباند و می‌فرمود: «خروج سفیانی یکی از علامات حتمیه است ... باید کنیم که به تأخیر نیفتد. دعاها مؤثر است. آیا نباید در فکر دعا باشیم؟» 🌸🍃 @shayestegan98
🔅امام رضا علیه السلام 🔺آنکه از خدا موفقیت را بخواهد اما تلاش نکند،خود را مسخره کرده است. 📙معدن الجواهر؛1:59 ‌ 🌸🍃 @shayestegan98
🌸وچون با اهل ايمان ملاقات كنند گويند: ما (نيز همانند شما) ايمان آورده‌ايم. ولى هرگاه با (همفكران) شيطان صفت خود خلوت كنند، مى‌گويند: ما با شما هستيم، ما فقط (اهل ايمان را) مسخره مى‌كنيم.🌸 🌺سوره بقره آیه ۱۴🌺 🌺 👇🏻
AUD-20200323-WA0026.
1.05M
✔️منافقین چون با اهل ایمان ملاقات میکنن میگویند ما هم مثل شما ایمان اوردیم ✔️ وقتی با همفکران شیطان صفتشون ملاقات میکنن بهشون میگن که ما با شماییم ✔️تماسشون با مونین علنی هست ولی با کفار سری هست اظهار ایمانشون علنی و موقتی است ولی با کفار ثابت و همیشگی ✔️منافقین با کافران کمک کار هم هستن 🌸🍃 @shayestegan98
قرآن نماز وروزه صورت برزخی دارند .همه اعمال ما صورت دارند و مجسم میشوند .حتی قرآن صورت برزخی دارد. در روایت بسیار مفصلی آمده است که روز قیامت نورانی وارد محشر میشود وفضای محشر را میکند .همه گمان میکنند که او ملک مقرب است .،تا اینکه خودش را اینچنین معرفی میکند ، 🌹 من قرآن هستم وشفاعت میکنم کسی را که به آیات من عمل کرده باشد . 🌸🍃 @shayestegan98
👇🏻👇🏻👇🏻