eitaa logo
کانال شعر مولانا ابتهاج سعدی
3.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1هزار ویدیو
0 فایل
اگه تبلیغ نذاریم تو کانال چطور کانال رشد بدیم؟ بابت تبلیغات پوزش میخایم
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
📝 به دلم چه آذر آمد، چو خیال تو درآمد دو جهان به هم برآمد تو چنین شکر چرایی کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
دل چون توان بریدن ازو مشکل است این آهن که نیست جان من، آخر دل است این من می‌شناسم این دلِ مجنونِ خویش را  پندش دگر مگوی که بی‌حاصل است این  جز بند نیست چاره‌ی دیوانه و حکیم پندش دهد هنوز، عجب عاقل است این گفتم طبیب این دل بیمار آمده‌ست ای وای بر من و دل من، قاتل است این منت چرا نهیم که بر خاک پای یار  جانی نثار کردم و ناقابل است این اشک مرا بدید و بخندید مدعی عیبش مکن که از دل ما غافل است این پندم دهد که سایه درین غم صبور باش در بحر غرقه‌ام من و بر ساحل است این کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری است جای گلایه نیست! که این رسم دلبری است هرکس گذشت از نظرت، در دلت نشست تنها گناه آینه‌ها زودباوری است مهرت به خلق بیشتر از جور بر من است سهم برابر همگان، نابرابری است دشنام یا دعای تو در حق من یکی است ای آفتاب، هرچه کنی ذره‌پروری است! ساحل جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط سکوت، سزای سبکسری است 📕آن‌ها/ کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
حس می‌کنم کنار تو از خود فراترم درگیر چشم‌های تو باشم رهاترم تنهایی‌ام کم از غم دلتنگی تو نیست من هرچه بی‌قرارترم بی‌صداترم گاهی مقابل تو که می‌ایستم نرنج پیش تو از هر آینه بی‌ادعاترم قلبی که کنج سینه‌ی من می‌زند تویی من با غم تو از خود تو آشناترم هر لحظه اتفاق می‌افتم بدون تو از مرگ ها و زلزله‌ها بی‌هواترم حالم بد است با تو فقط خوب می‌شوم خیلی از آن چه فکر کنی مبتلاترم ... کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
با چنین مهر، چنان قهر چه جایی دارد؟ بشکن! اما دل ما نیز خدایی دارد تا که گهگاه، کمی آه برآرم زِ رقیب بی‌وفا بودی و گفتم: «چه وفایی دارد!» عیب من نیست که عمری نگشودیم پر و بال می‌زند بال‌ و پری، آن‌ که هوایی دارد گفت با طعنه، رفیقی که: «اسیری!»، گفتم: « رحمت اوست که گیسوی رهایی دارد » رد نکن در خور اگر نیست، که همچون دل من شعر من ساده اگر هست صفایی دارد 📕حتی به روزگاران کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
📝 ز دستم برنمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم به جز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ‌کس بینم کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
🖇♥️ تو کوردی یه کلمه هست به اسم "کاژه" یعنی پناهگاه؛ جایی یا کسی که آدم کنارش احساس آرامش داره! بقول جناب "چشمی به تخت و پخت ندارم، مرا بس است یک صندلی برای نشستن کنار تو..." کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ ما گوی سرگردان تو، اندر خم چوگان تو گه خوانیَش سوی طرب گه رانیَش سوی بلا کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
✨ آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد هیچ سنگین دل بیدادگر این کار نکرد... کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
🖇♥️ یه جایی خوندم که نوشته بود: " اگه عشق، عشق واقعی باشه و رابطه، رابطه سالمی، تو دوبار عاشق میشی یکبار عاشق اون، یکبار با کمک اون، عاشق خودت! " کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
✨ گر تو را خاطر ما نیست، خیالت بفرست کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
✨ جهانی راز دارم مانده در دل که را گویم چو یک محرم ندارم ...! کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
📝 به حق این دل ویران و حُسن معمورت خوش است گنج خیالت در این خرابه‌ی ما کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
✨ من دهان باز نكردم كه نرنجی از من مثل زخمى كه لبش باز به لبخند نشد کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
📝 گفتم مگر ز رفتن، غایب شوی ز چشمم آن نیستی که رفتی، آنی که در ضمیری!
📝 خواب می‌آید و در چشم نمی‌یابد راه یک طرف اشک رهش بسته و یک سوی خیال
🖇♥️ واژهٔ natsukashii در زبان ژاپنی، به معنی دست کشیدن از چیزیه که متعلق به ما نیست. سخته، شاید حتی غیرممکن بنظر بیاد، امّا یه جاهایی باید دست بکشیم از آدما و داستانایی که متعلق به ما نیستن... بقول جناب : "این درس را ز عشق تو آموختم که گاه راه وصال دست کشیدن زِ جست‌وجوست" کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
گوشیمو موتوری دزدید! حدود ۶ سال پیش وقتی هنوز S8 پرچم‌دار سامسونگ بود با هزار زحمت و عشق و علاقه خریدمش. اون گوشی توی زندگیم نماد استقلال و پیشرفت من شد. ۳ ماه بعد سر یه کوچه گوشیمو زدن و نتونستم ردشو بزنم.. دزد عین کف دست منطقه پیروزی تهرانو بلد بود. با ترس و پنیک برگشتم خونه. گوشی قشنگم، سمبل هویتم، یه جورایی همه چیمو از دست داده بودم. تا رسیدم گوشی رو از تمام شبکه‌های اجتماعی پاک کردم تا هک نشم.. گوگل زدم چیکار کنم، وسط این ترس و ناامیدی، یه ویدیو اومد بالا که شوکم کرد... و اون یه آقایی بود که گفت مالی که ازت دزدیدن میتونه همین حوالی.... [برای دیدن ادامه و نتیجه عجیب آن کلیک کنید]"
خُرّم آن بُقعه که آرامگهِ یار آن‌جاست راحتِ جان و شفای دلِ بیمار آن‌جاست من در این جای همین صورتِ بی‌جانم و بس دلم آن‌جاست که آن دلبرِ عیّار آن‌جاست تنم این‌جاست سقیم و دلم آن‌جاست مقیم فلک این‌جاست ولی کوکبِ سیّار آن‌جاست آخر ای بادِ صبا بویی اگر می‌آری سوی شیراز گذر کن که مرا یار آن‌جاست دردِ دل پیشِ که گویم؟ غمِ دل با که خورم؟! روم آنجا که مرا محرمِ اسرار آن‌جاست نکند میلِ دلِ من به تماشای چمن که تماشای دل آن‌جاست که دلدار آن‌جاست سعدی! این منزلِ ویران چه کنی جای تو نیست رخت بربند که منزلگهِ احرار آن‌جاست! کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
🖇♥️ وقتی می‌بینید بندای عاطفی بینتون مثل طنابای پوسیده سست شده، نشینیدو درد کشیدنتونو تماشا کنید! خودتون قیچی بردارید پاره‌‌ش کنید... بقول جناب : "از تو هم دل کندم و دیگر نپرسیدم ز خویش چاره معشوق اگر عاشق از او دل‌کند، چیست" بلاتکلیفی روح ادمو میکشه! کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه‌ای بر در این خانه‌ی تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت مرغ دریا خبر از یک شب طوفانی داشت گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت چه هوایی به سرش بود که با دست تهی پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت دل خورشیدی‌اش از ظلمت ما گشت ملول چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت همنوای دل من بود به هنگام قفس ناله‌ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
✨ نمی‌آید به چشمم هیچ‌کس غیر از تو؛ این یعنی به لطف عشق، تمرین می‌کنم یکتاپرستی را... کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش هزار راه مرا، ای یگانه! پایان باش برای آنکه نگویند، جسته‌ایم و نبود تو آن‌که جسته و پیداش کرده‌ام، آن باش دوباره زنده کن این خسته‌ی خزان زده را حلول کن به تنم جان ببخش و جانان باش کویر تشنه‌ی عشقم، تداوم عطشم دگر بس است، ز باران مگوی، باران باش دوباره سبز کن این شاخه‌ی خزان زده را دوباره در تن من روح نوبهاران باش بدین صدای حزین، وین نوای آهنگین به باغ خسته‌ی عشقم، هزاردستان باش کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
بَسَم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی به کجا روم ز دستت که نمی‌دهی مجالی؟! نه رهِ گریز دارم نه طریقِ آشنایی چه غم اوفتاده‌ای را که تواند احتیالی همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد اگر احتمال دارد به قیامت اتّصالی چه خوش‌است در فراقی همه عمر صبر کردن به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی به تو حاصلی ندارد غمِ روزگار گفتن که شبی نخفته باشی به درازنای سالی غمِ حالِ دردمندان نه عجب گرت نباشد که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی سخنی بگوی با من که چنان اسیرِ عشقم که به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی چه نشینی ای قیامت! بنمای سروِ قامت به خلافِ سروِ بستان که ندارد اعتدالی که نه امشب آن سماع است، که دف خلاص یابد به طپانچه‌ای و بربط برهد به گوشمالی دگر آفتابِ رویت منمای آسمان را که قمر ز شرمساری بشکست چون هلالی خطِ مشکِ بوی و خالت به مناسبت تو گویی قلمِ غبار می‌رفت و فرو چکید خالی تو هم این مگوی سعدی که نظر گناه باشد گنه است برگرفتن نظر از چنین جمالی...