eitaa logo
اشعار ناب آیینی
29هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
64 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم دیگــر دلـــم بـــه سیـــر چمـن وا نمی‌شـــود دیگـــر نشـــاط، هــم نفــس مــا نمی‌شـــود حتــی اگــــر مسیـــح، طبیــب دلــــم شـــود دارد جـــــراحتـی کـــــه مــــداوا نمی‌شــــود مــوسی اگـــر کنــد گــذری ســوی کـاظمین دیگــــر روان بــــه وادی سیـنـــا نمـی‌شــــود از زخــم‌هـــای سلسلــه چـــــون یـــــاد آورم زنجیــر شعلـــه از جگــــرم وا نمـــی‌شــــــود یــک تــن نگفت سلسلـه در آن سیــاه چــال درمــــان زخـــم گــــردن مــــــولا نمــی‌شــود حبس و شکنجه، قعـر سیــه چال و سلسله ایـن احتــــرام یــــوسف زهــــــرا نمـــی‌شـود گـــویـی کــه آن ستمگـــر حـــق نـاشناس را جـز بـــا شکنجـه عقـــــده دل وا نمــی‌شـود معصـومـه تسلیت کـــه نصیـب تــو بعـد از این دیـگــــر زیــــــارت رخ بـــــابـــا نمــــی‌شـــــود مولای من کسی است که در حبس سال‌ها غــــافـل دمـــی ز حــــی تعـــالـی نمی‌شود "میثـم"هـــر آنچـــه بـــر ســـر عبــد خـدا رود عبـد خـــداسـت، بنــــدۀ دنیـــــا نمـــی‌شـود ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم یکی کم است هزاران کفن اضافه کنید سه تا سه تا به تنش پیرهن اضافه کنید کمی خیال کنید و ضریحی از زنجیر به شکل پنجره بر این بدن اضافه کنید به سوی این همه زخمی که زیر زنجیر است به سینه کوفته زنجیر زن اضافه کنید چهار سال به بند است از او چه می ماند؟ به این حدود اگر که زدن اضافه کنید پس از سه روز حسینی به بام خواهد ماند اگر به زخم تن او دهن اضافه کنید حسینیان غم آقا به دست می آید به این حسین اگر که حسن اضافه کنید غریب کوچه غریب مدینه از امشب به ذکر سینه غریب وطن اضافه کنید ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم رشته‌ی دلهای عاشق پشت این در بسته شد رزق ما از سفره‌ی موسی ابن جعفر بسته شد تا خبر آمد غروب از خانه بیرون می‌زند با هجوم سائلان از صبح معبر بسته شد مشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم مشت مسکین درش با کیسه‌ی زر بسته شد آنکه از کار پیمبرها گره وا می‌کند دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد ای خدا آزاد بودن پیشکش این ظلم چیست؟ در قفس حتی پر و بال کبوتر بسته شد یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد تازیانه رفت بالا چشم مادر تار گشت تازیانه خورد بر تن چشم مادر بسته شد آه روی تخته پاره ساق پایش بند نیست بیش از این حرفی ندارم روضه ها سربسته شد ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم کنج زندون غریبونه گل زهرا چه خزونه غریبونه غریبونه دل پریشون دیده گریون ذکر خلصنی می خونه غریبونه غریبونه دل گرفتار در غم یار اشک چشماش روی گونه تن کبود و روی نیلی به تنش داره نشونه غریبونه غریبونه چه نفس گیر غل و زنجیر دل اودریای خونه سندی آید دیدن او همه شب با تازیونه غریبونه غریبونه وامصیبت کنج عزلت چه غرییونه نشسته گل طاها مثل زهرا پر و بال او شکسته داد و بیداد از زمونه غریبونه غریبونه ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت خوکرده بود با غم زندان خود ولی دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت جز آه زخم های دهن باز کرده اش در چارچوب تنگ قفس همزبان نداشت آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که اندازه ی کشیدن یک آه جان نداشت زیر لگد صداش به جایی نمیرسید زیر لگد شکست و توان فغان نداشت با تازیانه ساخت که دشنام نشنود دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت هرچند میزبان تنش تخته پاره شد هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت دیگر تنش اسیر سم اسب ها نشد دیگر سرش به خانۀ نیزه مکان نداشت ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم ندارد هیچ کس در این دل زندان نشان از من نه من دارم خبر از خانه ام نی خانمان از من نسیمی گر گذر میکرد،دل چون غنچه وا میشد ولی آن هم گریزانست،چون تاب و توان از من تن من با دل زندان و زندانبان شده همرنگ پذیرائی کند با تازیانه میزبان از من به حال من دل آن آهن زنجیر می سوزد نمی خواهد که گردد دور، زنجیر گران از من سرم را جز سر زانو کسی در بر نمی گیرد صبا لطفی! خبر بر غمگسارانم رسان از من در زندان به رویم بازخواهد شد ولی روزی که نَبوَد هیچ باقی غیر مشتی استخوان از من بر سیل ستم استاده و نستوه چون کوهم نمی یابند عجز و لابه،هرگز دشمنان از من الهی من هم از تو همچو زهرا مرگ میخواهم به لب آورده ام جان؛ گیر ای جانانه جان از من ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم نگاه خسته ی تان ماتمی به دل انداخت برای سینه ی ما روضه ی محرم ساخت دوباره پیرُهن مشکی عزای شما و باد می وزد از مشهد رضای شما بخواه تا که کمی روضه خوان شوم آقا فدای آن تن مجروحتان شوم آقا چقدر برف نشسته است روی گیسویت شبیه مادرتان گشته است پهلویت امام گوشه نشینم ، نگو تو را زده اند نه نه نذار ببینم ، نگو تو را زده اند تو را به جان رضایت نگو چه بد زده است نگو که پای پلیدی تو را لگد زده است چقدر رنگ کبودی گرفته بازویت!!!؟ چقدر فاصله افتاده بیـن زانویت !؟ تکان مخور ز پرت خون تازه می آید از این شکاف سرت…خون تازه می آید فدای آن همه زخم نشسته بر بدنت فدای ساق شکسته…فدای آن دهنت امام یکسره مظلوم ! امام زندانی امام گمشده در ازدحام زندانی خمیده…تشنه…شکسته…غریب گردیدی شبیه حضرت "شیب الخضیب” گردیدی دوباره حرف عطش ، حالمان پریشان شد دوباره نوبت یک روضه از "حسین جان” شد ؛ نه سیدالاسرا تاب راه رفتن داشت نه این قلم جگر قتلگاه رفتن داشت… و باز بر جگرم آه ِ بی شمار آمد صدای ؛ عمه ! علیکن بالفرار آمد فدای صبر شما ، من کمی کم آوردم به قلب قائمتان باز هم غم آوردم…!. ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره ی نذری ، قدر وسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را میشد یک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود گاهی میان روضه ی ما شور می آمد پیرزنی از راه خیلی دور می آمد با دختری از هر دو چشمش کور ... می آمد بهر شفای کودک منظور میِ آمد یک بار در بین دعا مابین آمینم برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود آنکه میان روضه می زد داد مادر بود آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود گریه کن زندانی بغداد مادر بود حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد ... آه در خلوت او غیر زندانبان نیامد ... آه این بار یوسف زنده از زندان نیامد ... آه پیراهنش هم جانب کنعان نیامد ... آه از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند این اتفاق انگار که بسیار می افتاد نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد هر شب به جانش دست بد کردار می افتاد انقدر میزد دست او از کار می افتاد وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست صد شکر که مرد است زیر دست و پا زن نیست 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم گوشه زندان گشته ماوایم خون رگهایم جاری از پایم درد هجران شد نصیبم من غریبم من غریبم وامصیبت وامصیبت آسمان گرید بر دل زارم دیده درراهت چشم خونبارم ای رضا جانم کجایی دیدن بابا بیایی وامصیبت وامصیبت گشته آماج غصه ها حالم درقفس مانده مشتی ازبالم دیدنم آید شبانه دشمنم با تازیانه وامصیبت وامصیبت ناله ها دارم از غم و محنت مانده بردوشم کوهی ازغربت ناله ها دارم به سینه شد دلم تنگ مدینه وامصیبت وامصیبت ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست غیر از خدا ، غیر از خدا، غیر از خدا نیست زنجیر ها راه گلویت را گرفتند در این نفس بالا که می آید صدا نیست چیزی نمانده از تمام پیکر تو انگار که یک پوستی بر استخوانی است زخم گلوی تو پذیرفته است اما زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست این ایستادن با زمین خوردن مساوی است از چه تقلا میکنی ؟ این پا که پا نیست اصلا رها کن این پلید بد دهان را از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست نامرد ! زندان بان ! در این زندان تاریک اینکه کنارش میزنی با پا عبا نیست این تخته ی در که شده تابوت حالا بهتر نباشد بدتر از آن بوریا نیست اما تو را با نیزه ها بالا نبردند پس هیچ روزی مثل روز کربلا نیست ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم هر شاعری ست در تب تضمین چشم تو از بس سرودنی ست مضامین چشم تو چشم جهان به مقدمت ای عشق روشن است از اولین دقایق تکوین چشم تو ما را اسیر صبح نگاه تو کرده است آقا کرشمه های نخستین چشم تو از ابتدای خلقت عالم از آن ازل شیعه شدم به شیوۀ آئین چشم تو می شد چه خوب نور خدا را نگاه کرد از پشت پلکت از پس پرچین چشم تو امشب شکوه خلد برین دیدنی شده وقتی شده ست منظر و آئینه چشم تو گل کرده بر لب غزلم باغی از رطب امشب به لطف لهجۀ شیرین چشم تو چشم تو آسمان سخا و کرامت است آقا خوشا به حال مساکین چشم تو حالا دو خط دعا به لبم نقش بسته است در انتظار لحظۀ آمین چشم تو «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند» چه عالمی ست عالم باب الحوائجی با توست نورِ اعظم باب الحوائجی مهر تو است حلقۀ وصل خدا و خلق داری به دست خاتم باب الحوائجی در عرش و فرش واسطۀ فیض و رحمتی بر دوش توست پرچم باب الحوائجی در آستانۀ تو کسی نا امید نیست آقا برای ما همه باب الحوائجی بی شک شفیع ماست نگاه رئوف تو در رستخیز واهمه باب الحوائجی دیوانۀ سخای ابا الفضلی توام مانند ماه علقمه باب الحوائجی صحن و سرات غرق گل یاس می شود وقتی که میهمان تو عباس می شود ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم این تخته ی در تیزیِ مسمار ندارد این لنگه ی در آتش و دیوار ندارد از چار غلامی که می آیند یکی هم با حلقه ی انگشتر تو کار ندارد باران گل آمد به سرت موقع تشییع بازاری بغداد که آزار ندارد آنقدر سبک گشته تنت آخر عمری جز سلسله و پیرهنت بار ندارد انکار اگر شد غم و دردی که کشیدی این ساق شکسته دگر انکار ندارد مامور رسیده است و برای تو غذایی جز مشت و لگد موقع افطار ندارد ملعون دهنش باز نشد جز به جسارت یک ذره حیا پیش تو انگار ندارد سردی غل جامعه را تاب و تحمل این جسم نحیف این تن تب دار ندارد یک لحظه ملاقات نکردی پسرت را زندانی بغداد که دیدار ندارد تو میروی و سایه ی سلطان به سرش هست معصومه ی تو غصه ی بازار ندارد ✍ 🔖 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7