پامال شد با چکمه وقتی آرزویش
پای برهنه، با ادب، می رفت سویش
او باقیات الصالحات مجتبی بود
یا باقیات خیمه ی سبز عمویش
او قاصد دلتنگی اهل حرم بود
از دست زینب پر زده تا بام کویش
با «ادخلوها بسلامٍ آمنین»ش
شمر و سنان را دور می کرد از گلویش
در کوچه گودال، گم شد گوشواره
یک مجتبی دارد می آید جستجویش
با جذبه ای قطعا، ضریح زخم خورده
آغوش خود را باز خواهد کرد رویش
او دست داد و دست های مادری را
حس کرد وقتی شانه می زد بین مویش
از صورت معصوم او یاقوت می ریخت
آنکه زبرجد می چکیده از وضویش
تشییع جسمش روی دوش نعل ها بود
وقتی عسل لبریز می شد از سبویش
اسماء حسنی را به روی خاک می دید
لاهوت را زخمی زخمی رو به رویش
ذکر "غیاث المستغیثین" زخم می خورد
وقتی عصا می خورد بر جسم عمویش
بر سینه سنگینی کند شرح شهودش
"و الشمر" بود و خنجر و راز مگویش
#حجت_الاسلام_محسن_حنیفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_سجاد_ع_شهادت
#امام_سجاد_ع_مصائب
چه جوری خاطره هام یادم بره
سنگای به روی بام یادم بره
سی سالِ دیگم اگه گریه کنم
محاله بازارِ شام یادم بره
خرابه برامون آشیونه بود
ماجرای غربتِ زمونه بود
حرفی از گرسنگی نمیزنم
توی "شام" شامِ ما تازیونه بود
آتیشِ قلبِ کباب حرمله بود
باعث رنج و عذاب حرمله بود
توی راه رباب به آب لب نمیزد
مأمورِ تقسیمِ آب حرمله بود
کسی میشه ببینه و جون نده؟
آه و ناله شو به آسمون نده؟
میدیدم ربابو گِریه ام میگرفت
دستاشو بسته بودن تکون نده
سنگِ غم شکسته بال و پرم و
تا دیدم آتیش و اهلِ حرم و
روزی صدبارمیمیرم زنده میشم
که گذاشتم توی خاک خواهرم و
شاعر: #محمدحسین_مهدی_پناه
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_سجاد_ع_مصائب
می نشیند تا زمین با آسمان دور و برت
میشود سرشارِ آهی بیکران دور و برت
بوسه برمیدارد از خاک مزارت آفتاب
میدهد از غربتت آهسته جان دور و برت
میرسد بر گوش، از گلدستهٔ اینجا اذان
نیست یک گلدستهٔ غرقِ اذان دور و برت
جای زائر، جای خادم، جای ایوان و رواق
داشتی ایکاش قدری سایه بان دور و برت
پاکسازی میشود از فتنهٔ وهابیت
میشود با شیعیان امن و امان دور و برت
میشود حک در محرّم «یاعلی بن الحسین(ع)»
بر ضریحی که می آید روضه خوان دور و برت
دور قبرت می نشیند میکشد با گریه آه
یادِ آن ساعت که گریان شد جهان دور و برت
بی عمو عباس(ع) جانِ کاروان آزرده شد
داشتی جای پدر، شمر(لع) و سنان(لع) دور و برت
یاد آن بازار شام و لحظه ای که بعدِ سنگ
از فراز بام ها می ریخت نان دور و برت
گریه میکردی و عمری قلبت از جا کنده شد
بسکه پُر بود از صدای خیزران دور و برت!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_سجاد_ع_مصائب
#امام_سجاد_ع_شهادت
هربار آب دیدم و هربار سوختم
بسیار گریه کردم و بسیار سوختم
ای زهر، داغ سینه ی من حاصل تو نیست
من سال ها به دیده ی خون بار سوختم
از سال شصت و یک که چهل سال طی شده
هر لحظه یاد قتلگه یار سوختم
دادم به گریه حکم عَلیکُنَّ بِالفرار
در بین خیمه، تشنه و تبدار سوختم
یادم نرفته در وسط نیزه دارها
دیدم نشسته عمه گرفتار، سوختم
وقتی به نیزه شد سر بابای بی کسم
شد کل دهر بر سرم آوار، سوختم
یادم نرفته بوسه به رگ های حنجرش
هر روز یاد آن غم دشوار سوختم
دیدم رقیه خورده زمین روی بوته ای
بیرون کشیدم از بدنش خار، سوختم
در بند مست ها چقدر حرمتم شکست
با ناسزای دسته ی اشرار، سوختم
تا ازدحام می شود از حال می روم
خیلی به یاد روضه ی بازار سوختم
گهواره ی رضیع حرم را میان شام
دیدم میان دکه ی تجار، سوختم
زخم عمیق سلسله هم آن قدر نسوخت
طوری که از تهاجم انظار، سوختم
با دیدن سکینه ی مظلومه خواهرم
یک عمر یاد شرم علمدار سوختم
دیدم کفن به پیکر هر مرده می کنند...
سر را گذاشتم روی دیوار، سوختم
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#یاصاحب_الزمان_عج❤️
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
مثل آهی که نهاد از مصدرش بیرون کشید
نیزه را بابا ز حلق اکبرش بیرون کشید
دشنهای،نای اذانگویِ حرم را باز کرد...
چندتا اَشهَد ز عُمق حنجرش بیرون کشید
فرض کن شمشیر با فَرقِ جوانی لج کند...
تیغ را باید چگونه از سرش بیرون کشید!
آنقَدَر پا خورد..،جلد مصحفش پاشیده شد
برگه برگه میتوان از دفترش بیرون کشید
با عبایی که حسین آورد در آن ازدحام...
چندعضوی را فقط از پیکرش بیرون کشید
زخم پهلوی پسر را دید..،داغش تازه شد...
میخ را با چه عذابی مادرش بیرون کشید
هر دری زد تا علی "بابا" بگوید که..،نشد
لخته ی خون را اگرچه آخرش بیرون کشید
روی نعش شاهزاده داشت جان می داد..،آه...
شاه را از این مصیبت خواهرش بیرون کشید
شاعر: #بردیا_محمدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای تن خسته به گودال، زپا افتاده
تنت اینجاست سرت پس به کجا افتاده
هیچکس این بدن خُرد تو را جمع نکرد
بس که اعضاء ز اعضاء جدا افتاده
این تن از هر طرف انگار به غارت رفته
زیر نعشت مچ دست و مچ پا افتاده
دست بر شال کمربند گرفتی از چه؟
بر تنت جای سم اسب چرا افتاده
استخوانهای شکسته همه بیرون زدهاند
دندۀ پهلویت انگار که جا افتاده
خودنماییِ کف چکمه مرا کشت حسین
چقدر بر بدنت پنجه و پا افتاده
با گلوی تو چه کرده است مگر شمر لعین
بارها خنجرش انگار خطا افتاده
از چه انگشتر و انگشت تو پیدا نشود
ساربان نیست ولی دشنه به جا افتاده
بوی زهراست که در مقتل تو پیچیده
از نفس مادرم اینجا به خدا افتاده
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام آقا که الآن روبروتونم
من اینجامو زیارت نامه میخونم
حسین جانم
بذار سایت همیشه رو سرم باشه
قرار ما شب جمعه حرم باشه
حسین جانم
حرم گفتم هوای کربلا کردم
هواییتم فقط دور تو میگردم
حسین جانم
تو که باشی دلم دیگه نمیلرزه
یه عمر گریه به لبخند تو می ارزه
حسین جانم
دوست دارم همه دارایی ام اینِ
دلم میره ضریحت رو که میبینه
حسین جانم
غلط گفتم که چیزی توی کاسم نیست
چی کم دارم تو رو دارم حواسم نیست
حسین جانم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امشب یه جورِ دیگه ای خیره به چشمامی
دورت بگردم میکُشی زینب رو اینجوری
خواهر فداشه هر چی که میخوای بگو آقا
حرفی نیاری دیگه از دوری
از من نخواه از تو یه روزه دل بِبُرم من
پنجاه سالِ زیر سایه ات زندگی کردم
یادش بخیر روزای خوبی که با هم داشتیم
به اون روزا چی میشه برگردم
من زینبم، دردت به جونم
دریای احساسم، عزیزم
می میرم اشکاتو ببینم
گریه نکن واسم عزیزم
*داداش! قول میدم حواسم به بچه هات باشه، برو... اگه رفتی سلامِ من رو به مادرم برسون...*
نزدیکِ عصرِ زینب از اون دور می بینه
با دستایِ لرزون از قتلگاه اومد
اهل حرم از خیمه بیرون اومدن دیدن
تنهای تنها ذوالجناح اومد
از پا زمین کوبیدنِ این اسب پیدا بود
آقارو تویِ قتلگاه خیلی عذاب دادن
پرسید، ذوالجناح! آیا خبر داری
آخر به بابایِ من آب دادن؟
تنها نه پیراهن، که بُردن
هر چی که بوده واسه حسین رو
چی شد تو اون گودال که حتی
زینب نمیشناسه حسین رو
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غزل مدح حضرت علی اکبر علیه السلام
ذکرِ خاکِ پاکِ دشتِ کربلا جانم علی
سینهزنها شد نوایِ نینوا جانم علی
از نجف تا کربلا پایِ پیاده میرویم
شورِ ما در این مسیرِ باصفا جانم علی
حیدرِ صحنِ کرم اللّهُاکبر گفت و رفت
همقدم با او دلِ شاهِ وفا جانم علی
شرزهشیرِ خیمهها در معرکه طوفان کند
ندبهیِ اهلِ زمین تا ماسِوا جانم علی
باز هم ختمِ رسل مثلِ غدیرِ عشق گفت
پیشِ چشمانِ همه وحیِ خدا جانم علی
یا علیاکبر نوایِ نینوایِ جبههها
بوده هر لحظه دَمِ سردارِ ما جانم علی
از اَزل تا روزِ محشر میزنم دَم از وِلا
ندبهخوانم تا بگوید دلربا جانم علی
#حسین_ایمانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار شهادت #حضرت_عباس
منم ماه بنی هاشم که عباس است نام من
بود ام البنین مام و، علی باب کرام من
من آن سرباز جانبازم که از لطف خداوندی
لبالب از می حب حسینی گشته جام من
من آن مرد سلحشورم که بهر کشتن دونان
بود شمشیر تیز شاه مردان در نیام من
من آن شیرم که چون افتد به دامم دشمن قرآن
نباشد بهر او راهی که بگریزد ز دام من
من آن علمدارم که اندر عرصۀ هیجا
سر دو نان، چو گویی، نرم گردد زیر گام من
بود این افتخارم بس، که گوید خسرو خوبان
بود عباس نام آور نگهبان خیام من
غلام و جان نثار و چاکر و عبدم به دربارش
که اندر رتبه شاهانند در عالم غلام من
ندادم تن به زیر بار ظلم و ذلت و خواری
که بر ذرات عالم گشته واجب احترام من
نکردم بی وفایی با حسین، آن خسرو خوبان
به عالم گشت ثابت زین فداکاری مقام من
نخوردم آب و، دادم تشنه جان و، در درون آب
ز سوز تشنگی می سوخت بهر آب کام من
نگردد خوار و زار و زیردست ظالمان هرگز
نماید پیروی کردار هر کس بر مرام من
رسان (ژولیدۀ ) محزون درورد گرم و بی پایان
به نزد دوستان من پس از عرض سلام من
🔸شاعر: #استاد_ژولیده_نیشابوری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
ببین گلفروشان چه ها میفروشند
گل لاله را سر جدا میفروشند
خداناشناسان عزیز خدا را
برای رضای خدا میفروشند
لباس تو هم صاحب معجزاتیست
که کفار اینجا عبا میفروشند
ببین سنگ گودال هم قیمتی شد
ببین پیرها هم عصا میفروشند
غلامان شمر لعین خنجری را
که سر میبرد از قفا میفروشند
دو روز است ما گوشواره نداریم
چه فخری کنیزان به ما میفروشند
تو که از سر نیزه بازار دیدی
بگو معجرم را کجا میفروشند
تو از بچه های رسول خدایی
مگر بچه های تو را میفروشند
شاعر: #وحید_عظیم_پور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
دل بیقرار، دیده ز دل بیقرارتر
جز تو ندیده ایم در عالم نگارتر
دل دل نمی کنیم که دلداده ات شویم
چون بوده بر غمت ز ازل دل، دچارتر
مجبورمان نکرده کسی عاشقت شویم
ما خود شدیم نزد تو بی اختیارتر
داراترین دخیل گداخانه ات شدند
آن دست های خالیِ با تو ندارتر
شد سینه ام ز آتشِ آهِ تو شعله ور
پیشانی ام ز خاک تو شد پرغبارتر
حتماً رسانده پای دلش را به کربلا
هرکس که شد به روضهء تو پابکارتر
هم مادرت ز بار غمت قدخمیده است
هم خواهرت ز داغ سرت، داغدارتر
شاعر: #رضا_دین_پرور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#زیارت_اربعین
ذات حق است فقط قدر و بهای حَسنین
راه قربِ به خدا چیست؟ لقای حَسنین
در حسینیه موحد شدنم کامل شد
بنده ام، سجده کنم رو به خدای حسنین
آبرودار شدن، ماحصل نوکری است
هست، عزت همه اش تحت لوای حسنین
فاطمه بی برو برگرد تلافی بکند
هر کسی کارِ کمی کرد برای حسنین
کیمیا می شود از خیرِ مجاور شدنش
گردِ خاکی که نشیند به سرای حسنین
اینکه در سلسله ی سینه زنان، سینه زدیم
بوده تأثیر مناجات و دعای حسنین
ذکر مادر پدرم نام حسین است و حسن
جان مادر پدرم هم به فدای حسنین
نذر کردم بروم ماه صفر، صحن نجف
تا کنم طوف علی بهر رضای حسنین
اربعین پای پیاده، حرم ثارالله
کاش دستم برسد تذکره های حسنین
دل من لک زده تا زائر شش گوشه شود
دست خالی من و لطف و عطای حسنین
بارها گفت نبی این دو پسر جان منند
این همه ظلم نبوده است سزای حسنین
هر دو آقای مرا تشنه به مقتل بردند
کاش امسال بمیرم به عزای حسنین
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#غزال
روضهخوان از حال رفت
چون مسیر روضهاش تا گوشهی گودال رفت
یکنفر تا قتلگاه
یکحرامی هم به سمت خیمهی اطفال رفت
لحظهی غارت که شد
هرکسی با کیسهای از مال مالامال رفت
این چه سرّی داشت که
هرکه آمد ناراحت آمد، ولی خوشحال رفت
دستخالی آمد و
با النگو، گوشواره، یا که با خلخال رفت
عمه زینب پیر شد
گویی از عمرش در این یکشب هزارانسال رفت
کار بالاتر گرفت
شمر هم از قتلگاه اینبار با جنجال رفت
ذبح قربانی که شد
یکحرامی هم سراغ باقی اعمال رفت
هرکه آمد قتلگاه
با عصا و سنگ و با نیزه به استقبال رفت
پس به دست کافران
غصب شد مال مسلمان و به بیتالمال رفت
او هم آخر سهم برد
ساربان هم سمت او در کسوت دلال رفت
اشکوخون در چشمها
عمر ما در روضههای او بر این منوال رفت
شاعر: #مجتبی_خرسندی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
دلتنگ #زیارت_اربعین
این حسین است که در روضه نجاتم بدهد
با مسیحا نفسش باز حیاتم بدهد
شده هر ذکر و دعا از جهتی منشأ خیر
ذکر او خیر ز مجموع جهاتم بدهد
ذات من ذات حسینی است، نبینید بدم
یک نفر کاش که ارجاع به ذاتم بدهد
دلبری هست مرا، بردن نامش به خدا
طعم شیرین تری از نقل و نباتم بدهد
کیست جز او که شده شهره به ارباب وفا
لحظه ی مرگ نجات از سکراتم بدهد؟
روز محشر که شود، نوکری بزم حسین...
قدر و ارزش به مناجات و صلاتم بدهد
سخت دلتنگ سحرهای حریمش شده ام
اربعین کاش برات عتباتم بدهد
در شب قدر من از فاطمه خواهش کردم
رزق گریه به قتیل العبراتم بدهد
کاش تا اینکه خدا جای کفن، لحظه ی مرگ
یاد ارباب، حصیری ز دهاتم بدهد
شرح یک گوشه از اعضاء مقطع شده را
داغ انگشت و غم غارت خاتم بدهد
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
تویی دریای بی پهنای خِلقَت..،ما نَمَت هستیم
تو بیش از ظرفیتهای وجودی،ما کمَت هستیم
ملالی نیست..،ما را حبس کن در پیلهی داغت
که این پروانهبودن را بدهکار غمَت هستیم
به جز گریه گدای خانه ات خرجی نمی خواهد
دو سکه اشک هم کافیاست..،لنگِ دِرهَمَت هستیم
به قربان کف پایَت!قدم بر چشم ما بگذار
فراتت را رها کن تشنهلب! ما زمزمَت هستیم
اگرچه اشک ما مشکی برایَت پُر نخواهد کرد
اقلاً دلخوشیم از اینکه گاهی مَرهمَت هستیم
تمام آسمانها تکّهای از بیرقات هستند
به هرجا می رویم انگار زیر پرچمَت هستیم
خوشامدگوییِ هر گریهکُن با حضرت زهراست
به مادر جان بگو:دلتنگ خیرمقدمَت هستیم
به دلچسبیِ آه سینهزن های تو آهی نیست
بخار استکان چاییِ تازهدمَت هستیم
فقط کافی است تا لب تر کنی..،پای تو می میریم
به قول لات های با مُرُوَّت:آدمَت هستیم!
دم مغرب..،سنان مست رفت و ساربان آمد...
همه دلواپس انگشتِ زیر خاتمَت هستیم
نفهمیدیم آخر..،یک حصیر کهنه کافی بود؟!...
کماکان فکرِ طرز جمع جسم دَرهمَت هستیم
شاعر: #بردیا_محمدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
💚 #سلام_آقای_من💚
🍃🌸من چه میخواهم از این #عمر
🌸🍃اگر یک روزی قدمت بر سر این دیده تر بنشیند
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
#دیر_راهب
کنارِ دِیر، شَبی اِزدحام را دیدم
وَ جِلوه گر، سَرِ ماهی تَمام را دیدم
میانِ بَزمِ شَرابی، در آن سیاهیِ شب
به روی نیزه سَرِ یک اِمام را دیدم
شَبیهِ حضرتِ عیسی اَگَر سُخَن می گُفت
وَلی تَفاوُتِ هَر دو کلام را دیدم
به پاره ی دِلِ پِیغمبَر اَز هَمین مَردُم
نَهایتِ اَدب و اِحترام را دیدم!
به دین و مَذهبِ خود هَم عمل نِمی کردَند
نَتیجه های غَذایِ حَرام را دیدم
وَ دَر اِزای سَری، هَستیِ خودم دادم
حَریص بودنِ این خاص و عام را دیدم
به لُطف و بَرکتِ این سَر، شُدَم شَهیدِ حُسِین
وَ روی "عِشق عَلیهِ السَّلام" را دیدم
شاعر: #رضا_رسول_زاده
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#تنور_خولی
نوح من در بلا حسین حسین
نوحه ام؛ کربلا حسین حسین
درد و درمان من فقط گریه است
هم دوا، هم شفا حسین حسین
ذکر قدر و محرمم این است
ربنّا ربنّا حسین حسین
در شلوغی حشر می گویم
وقت عفو خدا حسین حسین
از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیکَ ثارالله
میخرم از حسین، ماتم را
می کِشم روی دوش، پرچم را
دوست دارم ز قبل خلقت خود
ماه خون خدا، مُحرّم را
گفته زهرا زمان توبه ببر
اسم ارباب-اسم اعظم را-
به کسی چه! اگر که می گویم
من فقط به حسین دردم را؟
از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیک ثارالله
گریه کردم فقط برای سرش
جان اگر می دهم فدای سرش!
روی نی وقت خواندن قرآن
دخترش می کند هوای سرش
جای خنجر، هنوز هم خونی است
بوسه زد سنگ بر قفای سرش
می برندش میان دیر و تنور
چه بلایی شده بلای سرش!
از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیک ثارالله
پلک چشم ترش در آتش سوخت
چه تنوری! سرش در آتش سوخت
خواهرش خوب شد که بوسیدش
هر رگ حنجرش در آتش سوخت
بی جهت در دل تنور نرفت
معجر خواهرش در آتش سوخت
یاد پنجاه سال پیش افتاد
صورت مادرش در آتش سوخت
از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیک ثارالله
شاعر: #رضا_دین_پرور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7