eitaa logo
اشعار ناب آیینی
29هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
64 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
(زینت دوش نبی)افتاده (بی سر بر زمین)  وای بر من از کجاها تا کجایش می کشند    شاه غیرت روی خاک افتاده وبی غیرتان  نقشه ی حمله به سوی خیمه هایش می کشند    چون نمی برّید خنجر حنجرش را از جلو  ناکسان این بار خنجر از قفایش می کشند    کاروان عصمت وتوحید را،(نامحرمان)  کربلا تا کوفه وشام بلایش می کشند   اشک دختر بچه ای یک شهر را بر هم زده  با سر باباش جان را از صدایش می کشند در قنوتش رفته در فکر تمام روضه ها  ناگهان سجاده را از زیر پایش می کشند http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آتش گرفت خانه سرت درد می کند انگار باز هم کمرت درد می کند سنی ازت گذشته تو شیخ الائمه ای دارد تمام دور و برت درد می کند وقت نماز بود گمانم رسید و بعد دنیا دوباره در نظرت درد می کند آن قدر بد تو را وسط کوچه ها کشید دارد تمام بال و پرت درد می کند دشنام مثل نقل و نبات است بر سرت این بار قلب پر شررت درد می کند دستت سپر شده نخورد تازیانه ها نقطه به نقطهء سپرت درد می کند این روضه یادگاری گودال قتلگاه با این سخن دوباره سرت درد می کند یا حضرت حسین فدای لبت شوم از فرط تشنگی جگرت درد می کند یا حضرت حسین چرا زیر سم اسب این جسم ریز و مختصرت درد می کند بانی روضه ها وسط روضه حسین اشک روان ز چشم ترت درد می کند http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است آنچه از عمر سبک‌رفتار می‌ماند به جا... کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی در کف گلچین ز گلشن، خار می‌ماند به جا... هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست وقت آن کس خوش، کز او آثار می‌ماند به جا زنگِ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل از شمار درهم و دینار می‌ماند به جا نیست از کردار، ما بی‌حاصلان را بهره‌ای چون قلم از ما همین گفتار می‌ماند به جا سینۀ ناصاف در میخانه نتوان یافتن نیست هر جا صیقلی، زنگار می‌ماند به جا... http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
 #غریب_مدینه😭 نه رواقی، نه گنبدی، حتی سنگ قبری سرمزار تو نیست غیرمُشتی کبوتر خسته خادمی، زائری، کنار تو نیست #وحید_قاسمی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دارم براي رنگِ تنت گريه ميكنم پايِ نفس نفس زدنت گريه ميكنم باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟ يا بردن تو بردنِ با احترام بود؟ باور كنيم شأن تورا رَد نكرده است؟ اين بد دهانِ شهر به تو بد نكرده است؟ گرد و غبار، روي تو اي يار ريختند روي سر ِتو از در و ديوار ريختند هرچند بين كوچه تنت را كشيد و بُرد دستِ كسي به رويِ زن و بچه ات نخورد باران تير و نيزه نصيب تنت نشد دست كسي مزاحم پيراهنت نشد اين سينه ات مكان نشست كسي نشد ديگر سر تو دست به دست كسي نشد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
می سوخت بین شعله ها بال و پر تو آتش نشد شرمنده از موی سر تو از نعره مستانه یک نامسلمان آن شب پرید از خواب شیرین دختر تو دست خدا را باز بستند این جماعت آقا چه خالی بود جای مادر تو با رفتن تو آسمان هم گریه می کرد آن شب نبود عمامه ای روی سرتو پای برهنه پشت یک مرکب دویدن نگذاشت نایی در میان پیکر تو در کوچه های خلوت شهر مدینه تنها غریبی بود یار و یاور تو دیدند خیلی داغدار کربلایی شام غریبان شد به پا در محضر تو جای هزاران سحده شکرانه دارد خنجر نیامد بر ضریح حنجر تو http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله، مولانا ! سلام الله ای رهبر سلام الله یا صادق، سلام ای حضرت جعفر چه شبهایی نمازت را بنی العباس بر هم زد و بُردت با جسارتها ، همانند پدر ، حیدر میان کوچه ها بهرت ، مجسم گشت غمهایی: همان ایام تاریکی، که آمد بعد پیغمبر گـَـهی یک ابر تاریکی، به اوج آسمان دیدی همان ابری که زد رعدی ، به رخسار گل ازهر گـَهی باران پر بغضی، ز اشک مجتبی دیدی که راه رجعت منزل ، نشان میداد بر مادر گـَه از فریاد بیجانی ، "خذینی فضّه" می آید "همانا کشته شد محسن"، که افتاده به رویش در و دَر گفتم به یاد آمد، حکایتهای آتش را که تفتیده کند میخی، و سوزد مو و هم معجر و باز از آتشم روضه، میان ذهن من جاری: غروب کربلا وقتی ، که از تل آمده خواهر خبیثی داد فرمانی ، که سوزاندن روا باشد و خیمه خیمه ها سوزد، و چوب و پرده خاکستر حسین آن غیرت حق بر، شکسته نیزه زد تکیه شعار راد مردی را، بیان فرمود بر کافر صدای "عمه جان عمه"، فضای دشت را پیچد و دخترها به گرد او ، مثال یاس و نیلوفر به یکسو جمع می سازد، زنان دل پریشان را ز یکسو میشود فکرِ ، نجات مردِ در بستر  تپشهای دلش اما، "حسین بن علی" گوید هنوزش قلب زینب در میان مقتل دلبر ... چقدر اشکت روان گشته، وبی تابی بر این حرفم شوم خاموش یا مولا، نخوانم روضه ی دیگر همان تاریخ عاشورا ، همان عهد غدیر خم دعای حضرت ساجد، و ذکر منجی آخر اگر بر ما رسید اینک، یقین از "قال صادق" شد تو کوثر را شدی کوثر ، "و من شانئ ،هو الابتر"   http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کشید بند طناب و شما زمین خوردی  شبیه مادرتان بی هوا زمین خوردی  تمام آینه ها ناگهان ترک خوردند مگر چقدر شما با صدا زمین خوردی؟ چه عاشقانه سر کوچه ی بنی هاشم  به یاد حضرت خیرالنساء زمین خوردی  شتاب مرکب و زانوی خسته باعث شد  طی مسیر، شما بارها زمین خوردی  صدای ناله ی زهرا مدینه را لرزاند  به دست بسته،غریبانه تا زمین خوردی  دلت شکست وبه یاد رقیه افتادی  خودت برای رضای خدا زمین خورد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
جّدا همه ی عمر پریشان تو بودم خونین جگر و خسته و گریان تو بودم من صادق آل توام و در همه عمر دلسوخته ی آن لب عطشان تو بودم هرگاه که قرآن به لبم زمزمه کردم یاد تو و صوت خوش قرآن تو بودم گلچین ستم گر پی پرپرشدنم بود زان بود که من یاس گلستان تو بودم بر خانه ی من دست ستم چون شرر افکند در یاد تو و آن خیمه ی طفلان تو بودم آن شب که دل عترت من خون شد و لرزید من غرق غم شام غریبان تو بودم با پای پیاده چو مرا خصم دوانید من یاد رقیه گل بستان تو بودم منصور چو برکشتن من تیغ برآورد یاد بدن پاره و عریان تو بودم ای کاش که درکرب وبلا بودم وآن گاه درپیش بلایا سپر جان تو بودم با ناله «وفایی» ز زبان دل من گفت پیوسته همه عمر در افغان تو بودم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غریب_مدینه موسپید است دگر از تب و تاب افتاده روی دستش چو علی رد طناب افتاده دیده گریان شده یکبار دگر، مطمئنم یاد لب تشنگی طفل رباب افتاده #محسن_جعفری http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
منم آن دل که زِ داغِ تو به دریا میزد روضه‌ات شعله به دامانِ ثریا میزد مو سپیدی که دو دستش به طنابی بستند پیرمردی که نَفَس در پِیِ آنها میزد آن طرف گریه‌ی طفلان من و در این سو خنده بر بی كَسی‌ام دشمنِ زهرا میزد نیمه‌جانی كه در آتش پیِ طفلانش بود شعله وقتی زِ درِ سوخته بالا میزد آه از آن بزمِ شرابی که به یادم آورد داغ آن زخم که نامرد به لب‌ها میزد یاد آن طفل که زنجیرِ تنش مانع بود تا ببیند که لبِ چوب کجا را میزد همه‌ی قدرت خود جمع نمود اما دید خیزران را به لبِ زخمی بابا میزد تَرکه‌اش گاه به رُخ گاه به دندان می‌خورد در عوض عمه‌ی ما بود که خود را میزد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آن که با همت او دین خدا تضمین بود صادق آل رسول و گل باغ دین بود مکتب علم از او قدر و شرف پیدا کرد شجر پر ثمر باغ گل یاسین بود بس که در ذائقه ی علم حلاوت می ریخت شرح هر نکته ای از لعل لبش شیرین بود نه عجب گر که خدا را همه جا او می دید چشم او چشم خدا بود و حقیقت بین بود همره عرش نشینان همه شب در محراب شاهد حال و مناجات شبش پروین بود دیده ای داشت که خون جگر از آن می ریخت دامنی داشت که از خون جگر رنگین بود گاه از کرب وبلا گه ز مدینه غم داشت دل آزرده و غمدیده ی او خونین بود همه شب شمع صفت از غم زهرا می سوخت اشک بر آتش غم های دلش تسکین بود ای دریغا گل گلزار علی را چیدند بشکند دست ستمگر که چنین گلچین بود گرچه کردند گل فاطمه را پرپر، لیک هستی از این گل پرپرشده عطر آگین بود تازه شد گر که«وفایی» غم او بار دگر غم او در دل هر شیعه غمی دیرین بود http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7