#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
می سوخت بین شعله ها بال و پر تو
آتش نشد شرمنده از موی سر تو
از نعره مستانه یک نامسلمان
آن شب پرید از خواب شیرین دختر تو
دست خدا را باز بستند این جماعت
آقا چه خالی بود جای مادر تو
با رفتن تو آسمان هم گریه می کرد
آن شب نبود عمامه ای روی سرتو
پای برهنه پشت یک مرکب دویدن
نگذاشت نایی در میان پیکر تو
در کوچه های خلوت شهر مدینه
تنها غریبی بود یار و یاور تو
دیدند خیلی داغدار کربلایی
شام غریبان شد به پا در محضر تو
جای هزاران سحده شکرانه دارد
خنجر نیامد بر ضریح حنجر تو
#محمد_حسین_رحیمیان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
سلام الله، مولانا ! سلام الله ای رهبر
سلام الله یا صادق، سلام ای حضرت جعفر
چه شبهایی نمازت را بنی العباس بر هم زد
و بُردت با جسارتها ، همانند پدر ، حیدر
میان کوچه ها بهرت ، مجسم گشت غمهایی:
همان ایام تاریکی، که آمد بعد پیغمبر
گـَـهی یک ابر تاریکی، به اوج آسمان دیدی
همان ابری که زد رعدی ، به رخسار گل ازهر
گـَهی باران پر بغضی، ز اشک مجتبی دیدی
که راه رجعت منزل ، نشان میداد بر مادر
گـَه از فریاد بیجانی ، "خذینی فضّه" می آید
"همانا کشته شد محسن"، که افتاده به رویش در
و دَر گفتم به یاد آمد، حکایتهای آتش را
که تفتیده کند میخی، و سوزد مو و هم معجر
و باز از آتشم روضه، میان ذهن من جاری:
غروب کربلا وقتی ، که از تل آمده خواهر
خبیثی داد فرمانی ، که سوزاندن روا باشد
و خیمه خیمه ها سوزد، و چوب و پرده خاکستر
حسین آن غیرت حق بر، شکسته نیزه زد تکیه
شعار راد مردی را، بیان فرمود بر کافر
صدای "عمه جان عمه"، فضای دشت را پیچد
و دخترها به گرد او ، مثال یاس و نیلوفر
به یکسو جمع می سازد، زنان دل پریشان را
ز یکسو میشود فکرِ ، نجات مردِ در بستر
تپشهای دلش اما، "حسین بن علی" گوید
هنوزش قلب زینب در میان مقتل دلبر
... چقدر اشکت روان گشته، وبی تابی بر این حرفم
شوم خاموش یا مولا، نخوانم روضه ی دیگر
همان تاریخ عاشورا ، همان عهد غدیر خم
دعای حضرت ساجد، و ذکر منجی آخر
اگر بر ما رسید اینک، یقین از "قال صادق" شد
تو کوثر را شدی کوثر ، "و من شانئ ،هو الابتر"
#ابراهیم_لایق_بر_حق
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
کشید بند طناب و شما زمین خوردی
شبیه مادرتان بی هوا زمین خوردی
تمام آینه ها ناگهان ترک خوردند
مگر چقدر شما با صدا زمین خوردی؟
چه عاشقانه سر کوچه ی بنی هاشم
به یاد حضرت خیرالنساء زمین خوردی
شتاب مرکب و زانوی خسته باعث شد
طی مسیر، شما بارها زمین خوردی
صدای ناله ی زهرا مدینه را لرزاند
به دست بسته،غریبانه تا زمین خوردی
دلت شکست وبه یاد رقیه افتادی
خودت برای رضای خدا زمین خورد
#وحید_قاسمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
جّدا همه ی عمر پریشان تو بودم
خونین جگر و خسته و گریان تو بودم
من صادق آل توام و در همه عمر
دلسوخته ی آن لب عطشان تو بودم
هرگاه که قرآن به لبم زمزمه کردم
یاد تو و صوت خوش قرآن تو بودم
گلچین ستم گر پی پرپرشدنم بود
زان بود که من یاس گلستان تو بودم
بر خانه ی من دست ستم چون شرر افکند
در یاد تو و آن خیمه ی طفلان تو بودم
آن شب که دل عترت من خون شد و لرزید
من غرق غم شام غریبان تو بودم
با پای پیاده چو مرا خصم دوانید
من یاد رقیه گل بستان تو بودم
منصور چو برکشتن من تیغ برآورد
یاد بدن پاره و عریان تو بودم
ای کاش که درکرب وبلا بودم وآن گاه
درپیش بلایا سپر جان تو بودم
با ناله «وفایی» ز زبان دل من گفت
پیوسته همه عمر در افغان تو بودم
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_امام_جعفرصادق_علیهالسلام
منم آن دل که زِ داغِ تو به دریا میزد
روضهات شعله به دامانِ ثریا میزد
مو سپیدی که دو دستش به طنابی بستند
پیرمردی که نَفَس در پِیِ آنها میزد
آن طرف گریهی طفلان من و در این سو
خنده بر بی كَسیام دشمنِ زهرا میزد
نیمهجانی كه در آتش پیِ طفلانش بود
شعله وقتی زِ درِ سوخته بالا میزد
آه از آن بزمِ شرابی که به یادم آورد
داغ آن زخم که نامرد به لبها میزد
یاد آن طفل که زنجیرِ تنش مانع بود
تا ببیند که لبِ چوب کجا را میزد
همهی قدرت خود جمع نمود اما دید
خیزران را به لبِ زخمی بابا میزد
تَرکهاش گاه به رُخ گاه به دندان میخورد
در عوض عمهی ما بود که خود را میزد
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_امام_جعفرصادق_علیهالسلام
آن که با همت او دین خدا تضمین بود
صادق آل رسول و گل باغ دین بود
مکتب علم از او قدر و شرف پیدا کرد
شجر پر ثمر باغ گل یاسین بود
بس که در ذائقه ی علم حلاوت می ریخت
شرح هر نکته ای از لعل لبش شیرین بود
نه عجب گر که خدا را همه جا او می دید
چشم او چشم خدا بود و حقیقت بین بود
همره عرش نشینان همه شب در محراب
شاهد حال و مناجات شبش پروین بود
دیده ای داشت که خون جگر از آن می ریخت
دامنی داشت که از خون جگر رنگین بود
گاه از کرب وبلا گه ز مدینه غم داشت
دل آزرده و غمدیده ی او خونین بود
همه شب شمع صفت از غم زهرا می سوخت
اشک بر آتش غم های دلش تسکین بود
ای دریغا گل گلزار علی را چیدند
بشکند دست ستمگر که چنین گلچین بود
گرچه کردند گل فاطمه را پرپر، لیک
هستی از این گل پرپرشده عطر آگین بود
تازه شد گر که«وفایی» غم او بار دگر
غم او در دل هر شیعه غمی دیرین بود
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_امام_جعفرصادق_علیهالسلام
خورشید بود وماه به نورش نظاره داشت
درکهکشان علم هزاران ستاره داشت
عطر کلام وحی زلعل لبش چکید
فضل ومقام ومنزلتی بی شماره داشت
درمکتب فضیلت وجاوید دانشش
او«بوبصیر»و«مؤمن طاق»و «زراره» داشت
کس پی نبرده است براین نور لایزال
دریای فضل او مگر آخر کناره داشت
هرگز خزان ندید گلستان علم او
زیرا که این بهشت بهاری هماره داشت
سوگند بر ترنم قرآن که هل اتی
بر جود وبرسجیّت او استعاره داشت
آتش برای خادم او چون خلیل بود
وقتی تنور شعله کشید و شراره داشت
پوشانده است ابر غمی آفتاب را
هرگه به سوی کرب وبلا او نظاره داشت
لرزید بند بند تنش درعزای او
وقتی به داغ وماتم زهرا اشاره داشت
حاجت به زهر دادن این مقتدا نبود
زیرا دلی چنان جگرش پاره پاره داشت
تنها نه دربقیع«وفایی» که این امام
درسینه های ماهمه دارالزیاره داشت
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_امام_جعفرصادق_علیهالسلام
جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد
شمع خاموش شد از باد و گُلی پرپر شد
بازهم زهر نشست و بدنی گشت کبود
باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد
مو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدند
پیرمردی زِ نَفَس ماند و کمانیتر شد
خانهی سوخته را بارِ دگر سوزاندند
باز تکرارِ غمِ آتش و دود و دَر شد
همه بر مرکب و من در پِیِ شان رویِ زمین
پشتشان آه فقط نالهیِ من مادر شد
دستِ من بسته و از داغِ غمت اُفتادم
یادِ دستت که به دنبالِ علی پَرپر شد
یادِ دستان یتیمی که به اُمید پدر
بِین زنجیر تَرَک خورد و کمی لاغر شد
گوشواره ، گُلِ سر رفت زِ یادش اما
در عوض روضهی او غارت انگشتر شد
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_صادق_علیه_السلام
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست
پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست
مثل جدش شده در کنیه «اباعبدالله»
در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست
شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد
جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست
من اگر مورم اگر هیچ ولی میدانم
«او سلیمان زمان است که خاتم با اوست»
زندگینامهٔ او سطر به سطرش روضهست
که مصیبات همه عالم و آدم با اوست
در غمش اشک، اگر ریخت اگر جاری شد
بانی روضهٔ سقاست و زمزم با اوست
لفظی از کوچه در این مرثیه محزونتر نیست
وارث محنت زهراست اگر غم با اوست
#محسن_ناصحی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_صادق_علیه_السلام
کسی که درکف او اختیار عالم بود
دلش زجور زمانه محیط ماتم بود
چراغ محفل انسش زاشک شد روشن
کسی که وارث علم نبی اکرم بود
گلی زگلشن سرسبز مصطفی چیدند
که باغ عشق ازاو باصفا و خرّم بود
شبانه خصم زخانه اگرچه اورا بُرد
به پیش دشمن ظالم چو کوه محکم بود
تمام عمر زغم های مادرش می سوخت
همیشه غربت زهرا برش مجسم بود
چو گفت قاتل زهرا مغیره بود ،دلش
زغصه های علی غرق ماتم وغم بود
به گریه گفت «وفایی» که موسی جعفر
زداغ صادق آل علی قدش خم بود
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دوبیتی های شهادت
امام صادق علیه السلام
#طناب_ظلم
دوباره قلب زهرا را شکستند
چوخاری در ره پایت نشستند
مدینه دید سربازان منصور
طناب ظلم بردست تو بستند
_______________________________
#پنجه_غم_ها
تو را برپنجه ی غم ها سپردند
هزاران بار قلبت را فسردند
به جرم این که بودی پورحیدر
تورا مثل علی ازخانه بردند
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7