پیچایی گیسوی شکن در شکن است این
یا مطلع پیچیده ی شب های من است این
زیر قدم رهگذران له نشود ...آی
دل نیست که آلاله ی خونین کفن است این
نم نم بچشان بوسه ی خود را به لبانم
گیرایی بی حد شراب کهن است این
بگذار در آغوش تو آرام بگیرم
دلچسب ترین شیوه ی جان باختن است این
یک لحظه از آن فاصله بنشین به تماشا
دل نه به خدا خانه ی ویران من است این
ارزان مفروشید رفیقان سر ما را
زنهار! مگر یوسف بی پیرهن است این
سم کوفته پاییز بر این دشت و گذشته است
انگار نه انگار گل است این چمن است این
این قدر بر این پیکر تفتیده متازید
سوگند که ایران من است این وطن است این
سعید_بیابانکی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خوش صورت و خوش قامت و خوش آب و هوایی
خوش خنده و با معرفتی، اهل کجایی؟
با دیدن لبخند تو هوش از سرِ من رفت
آن طرز نگاهِ تو مرا کرده هوایی
تأثیرِ نگاهِ تو و چشمانِ تو بوده
اکنون تو اگر در دلِ دیوانه ی مایی
تا دید تورا این دلِ دیوانه به ما گفت
تو نیمه ی گم گشته ی پنهانی مایی
با بودنِ روی تو چه حاجت به طبیب است
بر زخم ِ دلِ من تو خودت مثل شفایی
لبخندِ تو آرامش این قلبِ مریض است
تو جلوهای از قدرت زیبای خدایی
حقّا که به افتادن ِ در دام نگاهت
چیزی نتوان گفت به جز عشق و رهایی..
سعید_غمخوار
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بگذار پای عشق بمانم از این به بعد
دل را به صاحبش برسانم از این به بعد
یک عمر پای عقل نشستم ولی مخواه
خود را به نیستی بکشانم از این به بعد
هر بار رازی از تو شنیدم دلم شکست
بهتر که چیزی از تو ندانم از این به بعد
وقتی که مثل قبل به من خیره نیستی
حرف تو را چگونه بخوانم از این به بعد
در جادهای که مرگ در آن راهزن شده است
بیهوده خویش را ندوانم از این به بعد
ای غم به فکر غربت امروز من مباش
لبریز عشق اوست جهانم از این به بعد
محمدحسن_جمشیدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کودک من ، جان مادر، چشم خود را بازکن
روی پا برخیز و روزت را زنو آغازکن
ای سروش جاودانی ای تمام هستیم
ای نشاط زندگانی ای تمام هستیم
کودک من، خون روی گونه ات را پاک کن
باز هم پیکار با این فرقۀ نا پاک کن
کودکم ، محزون مشو دست خدا همراه ماست
کاخ استبداد ،ویران از شرار آه ماست
حانیه، لیلا، حمیده، زیدابواحمد ، رحیم
جمله مهمان خدا هستند و ما جا مانده ایم
خوب بشنو حرف مادر را، امید من تویی
یادگار،جدّو، ابناءِ شهید من، تویی
بعد ما این خانه را روشن تر از مهتاب کن
عکس ماها را کنارعکس بابا قاب کن
خانه ات هرچند ویران، روزگارت روشن است
سست تر ازلانهٔ موران دژ اهریمن است
غم مخور روزی،جهانت آفتابی می شود
آسمان قیرگون غزّه آبی می شود
ماه تابان می زداید سایۀ موهوم را
می برد تا قعر آتش این سراب شوم را
می رسد گلبانگ آزادی از این معبربه گوش
شمع شبهای ستمکاران شود روزی خموش
می رسد آخر به پایان عمراین دیو سیاه
سر زند بار دگر خورشید، ازاین قبله گاه
علی_اصغر_شکفته
تنها بازمانده ازیک خانوده
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر که رو انداخت، خاطرجمع زائر میشود
قبل زائر، کوله بارِ راه حاضر میشود
هر چه تاجر هست در عالم، گدای فاطمهست
هر که در کویش گدایی کرد، تاجر میشود
خوش به حال خانهی خشتیِ نزدیکِ حرم
آخرش یک تکه از صحن مجاور میشود
دل سپردن ساده اما دل بریدن مشکل است
یک سفر هر کس بیاید قم، مهاجر میشود
شیخ مییابد مفاتیح الجنان را پشت در
شاطر عباس قمی در صحن شاعر میشود
از زبان شعر بالاتر در عالم هست؟ نیست
در حرم حتی زبان شعر، قاصر میشود
پای حکم مادح معصومه امضای رضاست
این چنین یک روضه خوانِ ساده، ذاکر میشود
رو به قم هر بار در مشهد سلامی میدهم
خادم باب الرضا با من مسافر میشود
دست را بر سینهات بگذار و چشمت را ببند
رو به رویت گنبد و گلدسته ظاهر میشود
ماه قم! دست خیال ما و دامان شما
میزبان هستید و ما هستیم مهمان شما
غصهی دنیا شده سوهان روح و در عوض
کام شیرین میکند عمریست سوهان شما
عشق را در روز روشن عدهای گم کردهاند
من که آن را یافتم کنج شبستان شما
رو سیاهم! با چه رویی بین مردم جا شوم
در دل آیینهی شفاف ایوان شما؟
مرجع تقلید کل مرجعِ تقلیدهاست
زائری که دست بر سینهست حیران شما
بس که هیچم، روزی ام حج فقیران هم نشد
عید قربان می روم هر سال قربان شما
آب قم شور است، شاید ما به ظاهر زائران
بارها حرمت شکستیم از نمکدان شما
داغ اگر در سینه من یک نفر باشد که نیست
باید از دریای لطفت بیشتر باشد، که نیست
غیر درد دل نیاوردم به همراه خودم
سعی کردم کوله بارم مختصر باشد، که نیست
خادم دربان به دست خالیام شک کرده است
ترسم از بار گناهم با خبر باشد، که نیست
از ضریحت دست من کوتاه اگر باشد، که هست
کاش روی شانههایم بال و پر باشد، که نیست
خوب در ایوان آیینه خودم را دیدهام
چشم من هم مثل مردم بلکه تر باشد که نیست
هیچ جا بهتر از اینجا نیست، باید بشکند
دل اگر مثل نمازم در سفر باشد که نیست
هر که آمد حاجت ایل و تبارش را گرفت
این حرم جای کسی که بی هنر باشد که نیست
مادرم این مرتبه قول شفا از من گرفت
آه میترسم دعایم بی اثر باشد، که نیست
طبق عادت میروم بعد از زیارت، جمکران
تا دعایم دیدن آن یک نفر باشد که هست
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گُل کرد خاطرات دل انگیز چشم تو
ترفندهای وسوسه آمیز چشم تو
دل ، گرم از اینکه اینهمه شادی برای من
وابستهام به شادی یک ریز چشم تو
شاید که در گذشتهی خود سیر می کنم
درگیر عکس ها و گلاویز چشم تو
ذهنم دوباره پر شده سرشار خاطرات
ذهنم دو باره پر شده لبریز چشم تو
چشمم به حکم خیره سری پیش می رود
نفرین به شادمانی ناچیز چشم تو
دیگر چه اعتماد به عهد دوباره ات
فردای فتنه وسعت ناچیز چشم تو
حسین_اصغری_سوادکوه
عضوکانال
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
و عمر شیشه ی عطر است، پس نمیماند
پرنده تا به ابد در قفس نمیماند
مگو که خاطرت از حرف من مکدر شد
که روی آینه جای نفس نمیماند
طلای اصل و بدل آنچنان یکی شدهاند
که عشق جز به هوای هوس نمیماند
مرا چه دوست چه دشمن ز دست او برهان
که این طبیب به فریاد رس نمیماند
من و تو در سفر عشق دیر فهمیدیم
قطار منتظر هیچ کس نمی ماند
فاضل_نظری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به طور و به تین و به زیتون قسم
به آوارگیهای مجنون قسم
به مِهر و به ماه و به کوه و به دشت
به صبح و شب و چرخِ گردون قسم
به چشمانِ پر رمز و رازِ سحر
به آرایه و شعر و مضمون قسم
به عمرِ کمِ لالههایِ غریب
به اجسادِ آغشته در خون قسم
به دستانِ خالیِ مشتی غیور
که زد ریشهی ظلم و صهیون قسم
به رعناییِ هر چه سروِ صبور
که اِستاده چون کوه، اکنون قسم
که نابود میگردد این صهیونیست
به طور و به تین و به زیتون قسم
عادل_حسین_قربان
مرگ_بر_اسرائیل
برای_مسلمانان_فلسطین
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
♦️ #سلام_امام_زمانم
🔹 دل آمده از غمت به جان ادرکنی
جان آمده بر لب الأمان ادرکنی
🔹 ترسم که بمیرم و نبینم رویت
یا مهدی صاحب الزمان ادرکنی
...
طفلی به نام شادی،
دیریست گم شده ست
با چشم های روشن براق
با گیسویی بلند به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد ما را کُند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر..
#شفيعى_کدکنی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به دور از غم؛ میانِ جمعی و خوشحال و خندانی
تو از یک آدمِ بیهمدمِ تنها چه میدانی ؟
اگر چه تلخ میگویی و دورم میکنی، اما؛
به چشمانت نمیآید که قلبی را برنجانی
به هر کس میرسم ؛ نامِ تو را با ذوق میگویم
شبیهِ اولین تکلیفِ یک طفلِ دبستانی !
چه رازی عشق دارد با خودش، تا حرف قلبت را_
نمیگویی پشیمانی و میگویی پریشانی؟!
کسی که عزم رفتن کرده ؛ با منّت نمیماند
نمیگویم بمانی ! چون که میدانم نمیمانی!
خیالِ خامِ من این بود پنهانت کنم، اما؛
نمیدانم چرا از پشتِ هر شعرم نمایانی
#سید_تقی_سیدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7